قدرمایه قدرمایه مترادف اندک مایه: با همه خردی به قدرمایه زور میل کش پنجۀ شیر است مور. نظامی. چون قدرمایه شد بسختی و رنج یافت گنجی و برفروخت چو گنج. نظامی (هفت پیکر ص 76). چون قدرمایه راه بنوشتند وز خطرگاه کوه بگذشتند... نظامی (هفت پیکرص 242) لغت نامه دهخدا
کارمایه کارمایه قدرت، توانایی، مادۀ اصلی، در علم فیزیک انرژی مثلاً کار مایۀ حرارتی، کارمایۀ مکانیکی، کارمایۀ نوری فرهنگ فارسی عمید