- گلوله
- ساچمه
معنی گلوله - جستجوی لغت در جدول جو
- گلوله
- هر چیز گرد و به هم پیچیده مثلاً گلولۀ نخ، گلولۀ پنبه، در امور نظامی جسم مخروطی شکل فلزی که با سلاح گرم شلیک می شود
- گلوله
- مهره، پاره ای از سرب یا دیگر فلز گرد کرده که در سلاح های گرم بکار برند
- گلوله ((گُ لِ))
- هرچیز گرد و گلوله مانند، فشنگ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح های گرم به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر و صدای بسیار، شلوغی، فتنه، آشوب مثلاً در شهر ولوله ای به پا شده بود، بحث و سخن پیرامون چیزی، شایعه، ترس و وحشت
کلاله، کاکل، در علم زیست شناسی قسمت بالای مادگی گل، برجستگی یا رشته های بالای مادگی گیاه
گلوله ترکی گروهه گلوله
ترکی ک گروهه
کلاهی است گوشه دار پر پنبه که غالبا برای کودکان دوزند و گوشهای آنرا در زیر چانه ایشان بندند
ولوله در فارسی غوغا، آشوب بانگ کردن فریاد کردن، بانگ و فریاد شور و غوغا سر و صدا: حمحمه جیاد و قعقعه سلاح و ولوله اجناد، آشوب یا ولوله تفنگ. صدای تفنگ. یا ولو لوه کوس. غریو کوس
بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید، شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند، پیراهن، قمیص
گلوله، هر چیز گرد و به هم پیچیده مثلاً گلولهٴ نخ، گلولهٴ پنبه، در امور نظامی جسم مخروطی شکل فلزی که با سلاح گرم شلیک می شود
کوزۀ آبخوری
مخفّف واژۀ گلوله
مخفّف واژۀ گلوله
استوانۀ دراز فلزی توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه می شود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار می رود، هر چیز دراز و استوانه شکل که میان آن خالی باشد مثلاً لولۀ قلیان
سوراخ تنور نان پزی
مطلق گلوله را گویند، مانند، گلوله آتش، گلوله برف، گلوله نخ و یخ و غیره
مجرای استوانه ای شکل، آنچه که مدور و دراز و میان خالی باشد و گاه میان پر، هر چیز میان کاواک دراز که گذرانیدن مایعی را بکار باشد
کمانی که با آن گلولۀ گلی می انداختند، کمان گروهه
عمل ریختن گلوله های پیاپی توپ یا تفنگ بر مواضع دشمن
کمانی که بوسیله آن گلوله اندازند: قوس قزح گلوله کمان خیال ماست گنجشگ کس مباد نشیند ببام تو. (قاسم مشهدی)
تهیه گلوله در کارخانه: ایجاد کارخانه گلوله ریزی (بزمان ناصر الدین شاه)
زواله چونه چانه پرازده
افکندن گلوله از هر طرف، انداختن گلوله بکسی از هر سوی
ریزش گلوله های بسیار متوالی (توپ تنفگ و غیره) بر مواضع دشمن
ترکی زال نام جایگاه ترکی سیاگروهه از هوشربایان (مخدرات)