- گستریده (گُ تَ دَ / دِ)
منبسط. مبسوط:
ریاحین بر زمینش گستریده
درختانش به کیوان سرکشیده.
نظامی.
- گستریده اثر، مجازاً نیکنام. مشهور. هر آنکه آثارش همه جا مشهور باشد:
اگر چنو دگرستی به مردمی و به فضل
چنو شدستی معروف گستریده اثر.
فرخی
ریاحین بر زمینش گستریده
درختانش به کیوان سرکشیده.
نظامی.
- گستریده اثر، مجازاً نیکنام. مشهور. هر آنکه آثارش همه جا مشهور باشد:
اگر چنو دگرستی به مردمی و به فضل
چنو شدستی معروف گستریده اثر.
فرخی
