- گرویده
- ایمان آورده، فریفته شده
معنی گرویده - جستجوی لغت در جدول جو
- گرویده
- باور داشته تصدیق کرده، آن کس که بدین و مذهبی ایمان آورده: مومن مقابل ناگرویده غیر مومن کافر: همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن، جمع گرویدگان: آفرین بر گرویدگان و صفت ایمان ایشان
- گرویده ((گِ رَ دِ))
- مؤمن، معتقد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه ایمان نیاورده، کافر
نافرمان، سرکش، ناگرونده
درو کرده
ایمان آوردن، باور کردن، به کسی یا چیزی عقیده پیدا کردن
گشته
ایمان آوردن، تصدیق نمودن، قبول و اذعان کردن، تصدیق
آنکه بدینی و مذهبی گرود مومن معتقد، جمع گروندگان ای گروندگان، بترسید از خدای و بنگرید که هر کس که پیش خود فرستید مر فردا را
گریسته اشک ریخته
آشفته، درهم و برهم، ژولیده
دروشده
چاره جویی شده
ایمان آورنده
صدور، صادر شدن
قیمت کرده، قیمت شده
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
بریدن غله و علف از روی زمین درو کردن
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
تربیت شده
آشفته حال
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
منحل شده وتعطیل شده
جاروب شده روفته
آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند
سائیده و براده شده و خرد شده