معنی ناگرویده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ناگرویده
ناگرویده
- ناگرویده
- کافر. منکر. (ناظم الاطباء). کسی که ایمان نیارد، یعنی کافر. (آنندراج). ناگرونده، نافرمان. سرکش، آنکه اعتماد نمی کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نابرویده
- نابرویده
- کافر، جمع نابرویدگان: (و خدای (عزوجل) داناست بنابرویدگان)
فرهنگ لغت هوشیار
ناگرونده
- ناگرونده
- آنکه ایمان نیاورده، کافر، بی ایمان، جمع ناگروندگان، مقابل گرونده
فرهنگ لغت هوشیار
نادرویده
- نادرویده
- درویده نشده. درو نشده. مقابل درویده. رجوع به درویده شود
لغت نامه دهخدا
ناگرویدن
- ناگرویدن
- پیروی نکردن. از پی نرفتن. (ناظم الاطباء) ، کفر. (ترجمان القرآن). بی دین شدن. نگراییدن. (ناظم الاطباء). کفر. کفران. (دهار) (از منتهی الارب) ، انکارکردن، اعتماد نکردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ناگرونده
- ناگرونده
- کافر. (مجمل اللغه) (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). کَفّار. کفور. (منتهی الارب). که نگرود و ایمان نیاورده
لغت نامه دهخدا