جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گردیده

گردیدن

گردیدن
دور زدن، چرخیدن، گشتن، برای مِثال بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان / به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم (سعدی۲ - ۵۱۵)، تغییر کردن، شدن، برای مِثال نگردم از تو تا بی سر «نگردم» / ز تو تا درنگردم بر نگردم (نظامی۲ - ۲۹۷)
گردیدن
فرهنگ فارسی عمید