پیچیدگی و به هم بستگی در نخ و ریسمان یا چوب و شاخۀ درخت یا چیز دیگر، بند، پیوند، کنایه از کار مشکل، کنایه از چین و شکن زلف، مقیاس طول معادل یک شانزدهم ذرع گره بستن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن گره خوردن: گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن گره دادن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن، گره بستن گره زدن: گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
پیچیدگی و به هم بستگی در نخ و ریسمان یا چوب و شاخۀ درخت یا چیز دیگر، بند، پیوند، کنایه از کار مشکل، کنایه از چین و شکن زلف، مقیاس طول معادل یک شانزدهم ذرع گِره بستن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن گِره خوردن: گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن گِره دادن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن، گره بستن گِره زدن: گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 40000 گزی جنوب پاوه، کنار رود خانه لیله و 10000 گزی باختر قلعۀ جوانرود. هوای آن سردسیر و دارای 128 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون، توت و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 40000 گزی جنوب پاوه، کنار رود خانه لیله و 10000 گزی باختر قلعۀ جوانرود. هوای آن سردسیر و دارای 128 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون، توت و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در 60000گزی جنوب میناب و 4000گزی خاور راه مالرو جاسک به میناب. هوای آن گرم، دارای 1000 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی آنان پارچه بافی و راه آن مالرو است. مزارع پوشگاه، شاالدینی، تومان احمد و بنه گازان جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در 60000گزی جنوب میناب و 4000گزی خاور راه مالرو جاسک به میناب. هوای آن گرم، دارای 1000 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی آنان پارچه بافی و راه آن مالرو است. مزارع پوشگاه، شاالدینی، تومان احمد و بنه گازان جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است. آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. در تابستان ایل بغدادی بحدود این ده می آیند. راه آن مالرو است و ماشین نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است. آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. در تابستان ایل بغدادی بحدود این ده می آیند. راه آن مالرو است و ماشین نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مخفف گروهه. گلوله. (برهان) (آنندراج) : چنان زد برو گرهۀ منجنیق که شد کوه در آب دریا غریق. شیخ نظامی (از جهانگیری). ، گروه مردم. (برهان). رجوع به گروهه شود
مخفف گروهه. گلوله. (برهان) (آنندراج) : چنان زد برو گرهۀ منجنیق که شد کوه در آب دریا غریق. شیخ نظامی (از جهانگیری). ، گروه مردم. (برهان). رجوع به گروهه شود
دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 7هزارگزی باختر سی سخت و هفت هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز هوای آن سرد و دارای 600 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه پل کلو تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی آنان قالی، جوال و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ بویراحمد هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 7هزارگزی باختر سی سخت و هفت هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز هوای آن سرد و دارای 600 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه پل کلو تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی آنان قالی، جوال و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ بویراحمد هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
گرد (مدور) کوچک، خرگاه مدور کوچک که خاص شاه و امیر باشد: دو گردک داشتی خسرو مهیا برآموده بگوهر چون ثریا. (نظامی)، حجله عروس: آمد از حمام در گردک فسوس پیش او بنشست دختر چون عروس. (مثنوی) یا شب گردک. شب زفاف، نانی که درون آنرا پر از حلوای قند و مغز بادام و پسته و غیره کنند و پزند کلنبه کلیچه
گرد (مدور) کوچک، خرگاه مدور کوچک که خاص شاه و امیر باشد: دو گردک داشتی خسرو مهیا برآموده بگوهر چون ثریا. (نظامی)، حجله عروس: آمد از حمام در گردک فسوس پیش او بنشست دختر چون عروس. (مثنوی) یا شب گردک. شب زفاف، نانی که درون آنرا پر از حلوای قند و مغز بادام و پسته و غیره کنند و پزند کلنبه کلیچه
مصغر گرم، یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست، باقلای در آب جوشانیده
مصغر گرم، یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست، باقلای در آب جوشانیده
پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر، برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند، مشکل، گرفتاری گره بر ابرو زدن: کنایه از رو ترش کردن، عبوس شدن
پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر، برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند، مشکل، گرفتاری گره بر ابرو زدن: کنایه از رو ترش کردن، عبوس شدن
نوعی خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل به زرد می باشد. شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولاً نرم تر از خربزه ولی بی مزه تر از آن است، باقلای در آب جوشانیده
نوعی خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل به زرد می باشد. شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولاً نرم تر از خربزه ولی بی مزه تر از آن است، باقلای در آب جوشانیده