معنی گروهک گروهک((گُ هَ)) گروه کوچک، حزب یا جمعیت سیاسی کوچک یا بی اهمیت تصویر گروهک فرهنگ فارسی معین
گروهه گروهه گروه برای مثال ز بس گروهۀ زنبوره های تندرغو / ز بس گلولۀ خمپاره های تِنّین ون (قاآنی - ۶۲۸)گلولۀ خمیر یا گِل یا پنبه امثال آن فرهنگ فارسی عمید
خروهک خروهک مرجان، جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سَنگِ شَجَری فرهنگ فارسی عمید
گروهه گروهه گلوله ریسمان و پنبه: هر غنیمتی که می افتد از اندک و بیش تا گروهه ریسمانی یا پاره ای پشم هیچکس سوزنی تصرف نکردی، گلوله خمیر زواله: گروهه چو شد پهن باز از تنور برآمد چو خور گفتم از بیخودی... (احمد اطعمه)، حلوایی است کلیچه کریچه کعب الغزال فرهنگ لغت هوشیار