جدول جو
جدول جو

معنی گرزو - جستجوی لغت در جدول جو

گرزو(گِ)
ده کوچکی است از دهستان السین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 5000گزی شمال باختر بندرعباس و 3000گزی شمال راه مالرو ضمیر به بندرعباس دارای 30 تن سکنه است. مزرعۀ صندل و گلستان جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برزو
تصویر برزو
(پسرانه)
بلند قامت، بلند بالا، کنایه از عظمت، پسر سهراب و نوه رستم دستان، نام پسر سهراب پسر رستم زال (نگارش کردی: بهرزو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرزن
تصویر گرزن
(پسرانه)
تاجی که شاهان بر سر می گذاشتند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرزم
تصویر گرزم
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردو
تصویر گردو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر بهرام چوبین سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
(دخترانه)
امید، کام، مراد، معشوق، امید میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرزش
تصویر گرزش
گله، شکایت، شکوه، تظلم، برای مثال بده داد من زآن لبانت و گرنه / سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش (خسروانی - ۱۱۶)، زاری، توبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
امید، چشمداشت
آرمان، خواهش، درخواست، کام، هوس، اشتها، تمایل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزه
تصویر گرزه
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرزو
تصویر مرزو
زمین کشاورزی با کناره های برآمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزه
تصویر گرزه
نوعی مار که سر بزرگ دارد، مار بزرگ، کفچه مار، برای مثال این یکی شرزه ای ست خیره شکر / وآن دگر گرزه ای ست هرزه گرای (انوری - ۴۵۱)، بدی مار گرزه ست ازاو دور باش / که بد بتّر از مار گرزه گزد (ناصرخسرو - ۲۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورزو
تصویر ورزو
گاو نر مخصوص شخم زدن زمین، ورزا، برزگاو، برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزن
تصویر گرزن
تاج مرصع که در قدیم روی تخت بالای سر پادشاهان می آویخته اند، تاج، طرز قرار گرفتن گل ها بر روی شاخه ها مانند گل گاوزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردو
تصویر گردو
میوه ای گرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سخت چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، جوز، گوز، گوزبن، گردکان
فرهنگ فارسی عمید
گاو نر گاو ورز ور زاو گاو ماده: و هر بنده ای با زن و فرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرزو
تصویر مرزو
زمینی است که برای زراعت آماده سازند و اطراف آنرا بلند کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزو
تصویر گوزو
کسی که بسیار گوزد آنکه بسیار تیز دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریو
تصویر گریو
جریب
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از رده دولپه ییهایبی گلبرگ که تیره خاصی را بنام تیره گردو بوجود میاورد. موطن اصلی گردو ایران و آسیای صغیر و هندوستان است و از این نقاط بجاهای دیگر برده شده. برگهای درخت گردو متناوب و مرکب (متشکل از 7 یا 9 برگچه) و کم دندانه است. گردو درختی است یک پایه ولی گلهای نرو ماده آن از هم جدایند. گل آذینش سنبله یی است. میوه گردو که مغزش خوراکی است شفت میباشد ولی میان برش خوراکی نیست و در رنگرزی و داروسازی مورد استعمال دارد. برگ درخت گردو دارای بویی مخصوص و طعم آن بسیار تلخ و قابض است از مغز هسته گردو روغن زرد رنگ خوراکیی میگیرند که چون جزو روغنهای خشک شوند است در نقاشی مورد استعمال دارد و بعلاوه در صابون سازی و تهیه ورنی نیز بکار میرود. چوب گردو بسیار مرغوب و محکم و قیمتی است و رد منبت کاری و ساختن اثاثه گرانبها بکار میرود جوز گوز چارمغز گردکان آقوز، میوه درخت گردو که بر حسب آنکه پوست چوبی روی دانه که عبارت از درون بر میوه گردو است کلفت یا نازک باشد بدو نام: گردوی پوست کلفت و گردوی کاغذی مشهور است. یا گردوی کلا. میوه درخت کلا را گویند که در داخل هسته اش دو مغز موجود است و خوراکی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرزش
تصویر گرزش
تظلم و دادخواهی و تضرع و زاری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تاج و نیم تاجی که از دیبا می بافتند بزر و گوهر مغرق کرده و آنرا بر بالای سر شاه می آویختند: آنکه اهل درزن باشد نه سزای گرزن باشد، گل آذینی است محدود که ساقه گل دهنده (پایه گل) آن بپایه گل فرعی بعدی منتهی میشود. این پایه های گل دار از طرفی رشد و نمو انتهایی ساقه را محدود میسازند و از طرفی در تولید انشعابات فرعی آن موثرند. اگر انشعابات پایه ماقبل انجام شود گرزن را یکسویه و اگر از دو جانب باشد آنرا دو سویه گویند. گاهی انشعابات گلهای بعدی بتناوب از طرفین پایه های ماقبل انجام میشود و در این صورت گرزن را مارپیچی نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
شهوت، اشتها، هوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرزه
تصویر گرزه
مار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرزو
تصویر مرزو
((مَ))
زمینی است که برای زراعت آماده کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوزو
تصویر گوزو
آن که زیاد می گوزد، کنایه از آدم بی اهمیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرزن
تصویر گرزن
((گَ زَ))
تاج، تاج مرصع. گرزین هم گفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرزه
تصویر گرزه
((گَ زِ))
مار بزرگ، نوعی مار بد زهر و کشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرزه
تصویر گرزه
((گِ زِ))
موش
فرهنگ فارسی معین
((گِ))
تیره ای از گیاهان دولپه ای بی گلبرگ با میوه کوچک و کروی دارای پوسته ای سخت و ضخیم که مغز آن خوراکی و پر روغن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
((رِ))
خواهش، کام، امید، چشمداشت، شوق، اشتیاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
Longing, Yearning, Aspiration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
стремление , тоска , тоскующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
Bestreben, Sehnsucht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
прагнення , туга
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspiracja, tęsknota
دیکشنری فارسی به لهستانی