- گاودیده
- نوعی از نان است
معنی گاودیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاک چشم
معمر و پیر و آنکه بر وی سال بسیار گذشت باشد
چیزی که باو داغ رسیده باشد، لکه دار، تباهی دیده
گاوی که بدنش دارای لکه های سفید باشد
کارآزموده، باتجربه، کارزاردیده، جنگ دیده، برای مثال به کارهای گران مرد کاردیده فرست / که شیر شرزه درآرد به زیر خمّ کمند (سعدی - ۱۶۱)
باتجربه، مجرب، کارآزموده
نوعی گاو وحشی نیله گاو
گیاهی است از تیره پروانه واران و از دسته پیچها که در حدود 12 گونه از آن شناخته شده است و بیشتر در هوای معتدل میروید. گلهای این گیاه کوچک و غلاف میوه اش نیز کوچک و اغلب شامل دو دانه است. گاو دانه از گیاهان خوب علوفه یی است و دانه اش جهت تغذیه نیز مورد استفاده قرار میگیرد مشنگ گاوی مشتر میشو کشنی کوشنه کرسنه کسنگ حب البقر اورنس کسنا فارسطاریون
کنایه از دنیا و روزگار است
نمو کرده نشو و نما یافته بالیده
ناز پرورده نازنین
کسی که از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل سوخته و اندوهگین باشد، داغدار، دارای داغ، برای مثال ما را مبر به باغ که از سیر لاله زار / یک داغ صد هزار شود داغدیده را (صائب - ۸۰)
بالیده، نمو کرده
سائیده و براده شده و خرد شده
ایمان آورده، فریفته شده
بدبو، چیزی که در جایی مانده و فاسد و بدبو شده باشد
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲) ، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
گشته
باور داشته تصدیق کرده، آن کس که بدین و مذهبی ایمان آورده: مومن مقابل ناگرویده غیر مومن کافر: همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن، جمع گرویدگان: آفرین بر گرویدگان و صفت ایمان ایشان
آشفته، درهم و برهم، ژولیده
بدبو متعفن، فاسد تباه شده
مخفی، نامرئی، غیربارز
Rotten
verfault