- کیمال
- جانوری که از پوستش پوستین کنند (برهان) توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود تشخیص این جانور میسر نشد زیرا حیوانات متعدد بصفت فوق متصفند: همه نافه مشک و موی سمور ز سنجاب و قاقم ز کیمال و بور
معنی کیمال - جستجوی لغت در جدول جو
- کیمال ((کِ))
- جانوری که از پوستش پوستین سازند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوار پهنی که بر بالای بار اسب و خر می بستند، تنگ
نوار پهنی که بالای بار اسب و ستور می بندند سرشیر. نواری پهن که بر بالای بار الاغ و استر کشند بالا تنگ: در کار و برون کار هستی گه آهن و گه دوال کیماک. (سوزنی)
قیماق، سرشیر
تنگ، نوار پهنی که بر بالای بار اسب و خر می بندند
قیماق، سرشیر
کهتری
پیمانه کننده، کیل کننده، پیمانه گر
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
تمام شدن، انجام یافتن پذیرفتن، کمال گرفتن، به حد تمامیت رسیدن
پیمانه کننده
Completeness, Perfection, Perfectness
integridade, perfeição
Vollständigkeit, Perfektion, Vollkommenheit
kompletność, perfekcja, doskonałość
целостность , совершенство , совершенность
цілісність , досконалість
integridad, perfección
intégrité, perfection
completezza, perfezione
volledigheid, perfectie, volmaaktheid
पूर्णता
kelengkapan, kesempurnaan
كمالٌ
완전성 , 완벽 , 완전성
שלמות , שְׁלֵמוּת
完整 , 完美 , 完整性
完全性 , 完璧 , 完全性
mükemmeliyet, mükemmellik
ukamilifu