جدول جو
جدول جو

معنی یکمال

یکمال(دخترانه)
ثروت تقسیم نشده، دوست جان جانی (نگارش کردی: یهکما)
تصویری از یکمال
تصویر یکمال
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با یکمال

کیمال

کیمال
جانوری که از پوستش پوستین کنند (برهان) توضیح با مراجعه بماخذی که در دست بود تشخیص این جانور میسر نشد زیرا حیوانات متعدد بصفت فوق متصفند: همه نافه مشک و موی سمور ز سنجاب و قاقم ز کیمال و بور
فرهنگ لغت هوشیار

پکمال

پکمال
افزار کفشگران باشد که بدان خط کشند و بعربی مخط گویند. (برهان قاطع). آهن چرم دوزی که بدان خط کشند و نقش کنند. خطکش کفاشان. مِخط. محطّ. (منتهی الارب). مِحَطّه. حَط... صیقل کردن چرم و نقش نمودن بر آن به پکمال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا