جدول جو
جدول جو

معنی کوچاننده - جستجوی لغت در جدول جو

کوچاننده(نَنْ دَ / دِ)
کوچ دهنده. به کوچ وادارنده. رجوع به کوچانیدن و کوچ دادن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوشاننده
تصویر نوشاننده
کسی که آب یا شراب به کسی بخوراند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشاننده
تصویر پوشاننده
کسی که روی چیزی را بپوشاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوراننده
تصویر شوراننده
کسی که مردم را بشوراند، آنچه کسی را به هیجان بیاورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویاننده
تصویر رویاننده
آنکه دانه یا گیاهی را رویانده و پرورش می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
کسی که چیزی را بسوزاند، آنچه چیزی را بسوزاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پویاننده
تصویر پویاننده
دواننده، آنکه دیگری را وادار به دویدن کند، آنکه سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچاننده
تصویر پیچاننده
پیچ دهنده، کسی که چیزی را در جایی بپیچاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوساننده
تصویر پوساننده
آنکه یا آنچه چیزی را بپوساند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه بکلچاند. آنکه شیر را ’لور’ یا ’پنیر’ یا ’ماست’ کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچانیدن و کلچیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کوچ داده شده. به کوچ واداشته شده. رجوع به کوچاندن، کوچانیدن و کوچ دادن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کوچانده. رجوع به کوچانده شود
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
که لوچاند
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوشاننده
تصویر نوشاننده
آنکه کسی را بنوشیدن وادار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوچانیده
تصویر لوچانیده
چشم را کج و کوله کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوغاننده
تصویر لوغاننده
دوشاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوراننده
تصویر گوراننده
درهم و برهم کننده آشفته سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچانیدن
تصویر کوچانیدن
کوچ دادن: کوچانیدن ارامنه از ارمنستان بدستور شاه عباس بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوساننده
تصویر پوساننده
آنچه که بپوساند آنکه بپوسیدن دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشاننده
تصویر خوشاننده
خشک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویاننده
تصویر رویاننده
نمو دادن (تخم یا دانه کاشته شده و مانند آن) رشد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوچاننده
تصویر لوچاننده
آنکه چشم خود را کج و کوله کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشاننده
تصویر جوشاننده
آنکه مایعی را بجوش آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوراننده
تصویر خوراننده
کسس که غذا یا چیز دیگر (مانند سم) را بدیگری بخوراند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوراننده
تصویر شوراننده
تحریک کننده، انگیراننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
آنکه یا آنچه بسوزاند محرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچاننده
تصویر پیچاننده
آنکه بپیچاندخماننده گرداننده به پیچ و تاب دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویاننده
تصویر پویاننده
آنکه کسی یا چارپایی را بپوییدن دارد براه برنده دواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
Caustic, Stinging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
едкий , жгучий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
ätzend, stechend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
їдкий , пекучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
żrący, piekący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
腐蚀性的 , 刺痛的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
cáustico, picante
دیکشنری فارسی به پرتغالی