جدول جو
جدول جو

معنی پیچاننده

پیچاننده
پیچ دهنده، کسی که چیزی را در جایی بپیچاند
تصویری از پیچاننده
تصویر پیچاننده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیچاننده

پیچاننده

پیچاننده
آنکه بپیچاندخماننده گرداننده به پیچ و تاب دارنده
پیچاننده
فرهنگ لغت هوشیار

پیچاننده

پیچاننده
که پیچاند. آنکه پیچاند. خماننده. گرداننده. بپیچ و تاب دارنده
لغت نامه دهخدا

پیچانیده

پیچانیده
نعت مفعولی از پیچانیدن. رجوع به پیچانیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیچانده

پیچانده
نعت مفعولی از پیچاندن. تافته. خمانیده. تابیده. بگردانیده. بپیچیده
لغت نامه دهخدا

پالاننده

پالاننده
اسم پالانیدن، افزون کننده افزاینده. افزاینده، افزون کننده
پالاننده
فرهنگ لغت هوشیار