- کوپاره
- گلۀ گاو، گواره، گاواره، گوباره
معنی کوپاره - جستجوی لغت در جدول جو
- کوپاره
- آرایش گل خرماست که بشکل گل آذین خوشه یی است و بوسیله برگه قیفی شکل غلاف مانندی احاطه شده و بفرانسه این نوع آرایش را رژیم نامند جفری گوپرا گوپارا کافوری کوپاره گوپاره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو نصفه و نیمه شده
آرایش گل خرماست که بشکل گل آذین خوشه یی است و بوسیله برگه قیفی شکل غلاف مانندی احاطه شده و بفرانسه این نوع آرایش را رژیم نامند جفری گوپرا گوپارا کافوری کوپاره گوپاره
حصه و پاره و لختی از کوه را گویند
پاره ای از کوه، به مجاز، بزرگ جثه
گله گاو و گاومیش: وای از آن آوا که گر گو پاره آنجا بگذرد بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر. (منجیک)
گواره، برای مثال وای از آن آوا که گر گوپاره آنجا بگذرد / بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر (منجیک - ۲۲۹)
کوار، سبد بزرگ برای حمل میوه، کندو، کباره
پارسی تازی گشته کوار سبد کندو پارسی تازی گشته کوار روسری، دستار کوار: چون پیر ره نمود ترا کار کردنی است بی راهبر کواره بازارگان کشد. (خسرو دهلوی) توضیح در لغت فرس. چا. اق. 514 گواره بدین معنی آمده. انگبین با موم، خم مانندی است از شاخ درخت یا از گل درون تهی تنگ سر برای عسل نهادن زنبوران خانه زنبور که در وی عسل نهند
گله گاو و گوسفند. کوپاره هم گفته شده
آناکوندا
باز، ایضاً، دگربار
دو نیمه شده دو نصفه
قسمی توپ با لوله کوتاه که پیاده نظام حمل میکند و با آن آشیانه مسلسل حریف مقابل را بر می دارد
نوعی گلوله که بوسیله خمپاره انداز پرتاب شود، گلوله ای که جهت آتشبازی سازند و آن در هوا منفجر گردد و بچند رنگ در آید
قطعه ای از شکر
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
گلۀ گاو، گواره، گاواره، کوپاره
زمین پایین کوه، دامن کوه، کوهستان
کورکورانه، به روش کوران، نسنجیده، کورانه
پارۀ شکر، قطعۀ شکر، آنچه مانند شکر شیرین باشد، زردآلوی بسیار شیرین
زمینی که سیل از آن عبور کرده باشد، لوره، لورکند
نوعی گلولۀ بزرگ توپ که با خمپاره انداز انداخته شود
دو دفعه، دو مرتبه، مکرر، کاری که برای بار دوم صورت گیرد
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه برای مثال او تو را کی گفت که این کلپتره ها را جمع کن / تا تو را لازم شود چندین شکایت گستری؟ (انوری - ۴۵۴)
میخانه
مارمولک
مارمولک
سخن بیهوده و بیمعنی: (او ترا کی گفت کاین کلپتره ها را جمع کن تا ترا لازم شود چندین شکایت گستری)، (انوری)
نخاله و ثقل تخم کنجد و هر تخمی که روغن آنرا گرفته باشند: روغن و کنجاره بهم خوب نیست ایشان کنجاره و من روغنم. (ناصر خسرو)
کسی که رتبه و مقام او پست باشد دون مرتبه