جدول جو
جدول جو

معنی کوداءه - جستجوی لغت در جدول جو

کوداءه
(زَ)
دویدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سودابه
تصویر سودابه
(دخترانه)
دختر زا، سود ده، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هاماوران و همسر کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رودابه
تصویر رودابه
(دخترانه)
فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه ای در غرب ایران، مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوشانه
تصویر کوشانه
(دخترانه)
کوشا، ساعی
فرهنگ نامهای ایرانی
درختی شبیه درخت بیدمشک که چوب محکم و سخت و شاخه های صاف و راست دارد و از شاخه هایش دستۀ بیل و کلنگ درست می کنند، نوعی بافت کاموا، نوعی کافور مرغوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورانه
تصویر کورانه
کورکورانه، به روش کوران، نسنجیده، کورانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدودانه
تصویر کدودانه
نوعی کرم انگلی دراز و نواری شکل که از طریق گوشت آلوده وارد بدن انسان می شود، کرم کدو، تنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدواده
تصویر کدواده
دیوار، پی دیوار، برای مثال ز فرع بیش طلب اصل کز برای بنا / درست باید کردن نخست کدواده (شمس فخری - مجمع الفرس - کدواده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنودانه
تصویر کنودانه
تخم بنگ، شاه دانه، گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود
بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوپاره
تصویر کوپاره
گلۀ گاو، گواره، گاواره، گوباره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
به روش کودکان مانند کودکان
فرهنگ فارسی عمید
(فِخْ خی)
دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عدا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ ءَ)
شور و غوغا. (ناظم الاطباء) ، گهواره و بانوج. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوداه
لغت نامه دهخدا
(مُ وَدْ دَ ءَ)
دشت. (منتهی الارب، مادۀ ودء) (ناظم الاطباء) ، بیابان که مردم را هلاک کند. (مهذب الاسماء) ، هلاک جای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کدواده
تصویر کدواده
بنای خانه و عمارت: (در عهد تو استوار مانده کدواده عمر سست پیمان) (سیف اسفرنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
آرایش گل خرماست که بشکل گل آذین خوشه یی است و بوسیله برگه قیفی شکل غلاف مانندی احاطه شده و بفرانسه این نوع آرایش را رژیم نامند جفری گوپرا گوپارا کافوری کوپاره گوپاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنودانه
تصویر کنودانه
شاهدانه تخم بنگ
فرهنگ لغت هوشیار
نسنجیده نا سنجیده علی العمیاء کورانه. یا اطاعت کور کورانه. پیروی نسنجیده و بی گفتگو از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
بچه گانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گودانه
تصویر گودانه
گاو دانه حب البقر خلر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدواده
تصویر کدواده
((کَ دَ))
دیوار، پی دیوار و عمارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
((دَ نِ))
مانند کودکان بودن مجازاً، غیرمنطقی، نامعقول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
Baby, Childish, Childlike, Childishly, Infantile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bébé, enfantin, de manière enfantine, infantile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebê, infantil, de maneira infantil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
Baby, kindisch, kindlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
dziecięcy, dziecinnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
детский , по-детски , инфантильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
дитячий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebé, infantil, de manera infantil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bambino, infantile, in modo infantile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
baby, kinderachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
बच्चा , बचकाना , बालक-like , शिशुवत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bayi, kekanak-kanakan, secara kekanak-kanakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
아기 , 어린이 같은 , 어린이처럼 , 유아의
دیکشنری فارسی به کره ای