جدول جو
جدول جو

معنی کنه - جستجوی لغت در جدول جو

کنه
اصل، گوهر، حقیقت، پایان، نهایت چیزی
تصویری از کنه
تصویر کنه
فرهنگ فارسی عمید
کنه
سایه بان بالای در، سقف یا پوشش بالای در خانه
تصویری از کنه
تصویر کنه
فرهنگ فارسی عمید
کنه
گوهر هر چیزی و پایان آن و اندازه و هنگام و وجه و روی آن و از این فعلی مشتق نمیشود حشره ریزی که دارای هشت پای قلاب دار که در بدن بعضی از حیوانات مخصوصاً گوسفند تولید میشود
فرهنگ لغت هوشیار
کنه
حشره ریزی که به پوست بدن حیوان یا انسان می چسبد و از طریق منافذ پوست خون را می مکد، کنایه از آدم سمج و پررو
فرهنگ فارسی معین
کنه
((کُ نَّ یا نُِ))
سایبان بالای در
تصویری از کنه
تصویر کنه
فرهنگ فارسی معین
کنه
فتیله چراغ، پلیته
تصویری از کنه
تصویر کنه
فرهنگ فارسی معین
کنه
((کُ))
حقیقت، باطن، پایان هر چیز
تصویری از کنه
تصویر کنه
فرهنگ فارسی معین
کنه
جانوری از خانوادۀ بندپایان با زندگی انگلی که به وسیلۀ خرطوم خود خون حیوانات را می مکد، کنایه از کسی که در امری سماجت بسیار کند، بدپیله، سمج مثلاً عجب آدم کنه ای هستی!
فرهنگ فارسی عمید
کنه
فتیلۀ چراغ، برای مثال کنه را در چراغ کرد سبک / پس در او کرد اندکی روغن (رودکی۱ - ۹۱)
تصویری از کنه
تصویر کنه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهانین و مانند آن کنند حشو آکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکنه
تصویر دکنه
خاکستری تیره از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
رخجوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پکنه
تصویر پکنه
چاق و کوتاه قد، کوتاه قد و کلفت وسر و ته یکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکنه
تصویر سکنه
کسانی که در جائی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند، مردم صحرا نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکنه
تصویر شکنه
کرشمه، عشوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکنه
تصویر شکنه
کرشمه، عشوه، غنج و دلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکنه
تصویر سکنه
ساکنان، محل پیوستگی گردن و سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش، برای مثال شد زمستان و ز جودت بنه ای می خواهم / ابره و آستر و آکنه ای می خواهم (سوزنی - لغتنامه - آکنه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
جوشی که در جوانی بر صورت پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکنه
تصویر چکنه
خرده مالک، آب، ملک یا گله ای که چند مالک داشته باشد، گله ای که هر یک از روستاییان چند گوسفند در آن داشته باشند، چوپانی که گلۀ گوسفند متعلق به روستاییان را بچراند
فرهنگ فارسی عمید
سورنجان از گیاهان (سورنجان پارسی است و تازی گشته آن نیز سورنجان است)، نورد شکم از فربهی نورد شکم از فربهی، جمع عکن اعکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فکنه
تصویر فکنه
پشیمانی پشیمانی بر گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
لکنت در فارسی ژودش تاتا گرفتگی و لکنت زبان را گویند تمندگی تپغ بنگرید به لکنه بنگرید به لکنه لکنت: مگر لکنه ای بودش اندر زبان که تحقیق مفحم نکردی بیان. (بوستان لغ.: لکنت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنه
تصویر مکنه
مکنت در فارسی: توانگری، نیرو نیرو مندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکنه
تصویر وکنه
وکنه در فارسی آشیانه نشیم آشیانه مرغ جمع وکنات وکن
فرهنگ لغت هوشیار
((کَ نِ))
آن چه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن کنند، حشو، آکین
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
نوعی بیماری پوستی که بر اثر اختلال کارکرد و التهاب دستگاه سباسه عارض شود، رخ جوش، (واژه فرهنگستان)، جوش غرور جوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پکنه
تصویر پکنه
((پَ نَ یا نِ))
مردم فربه کوتاه بالا، خپله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکنه
تصویر سکنه
((سَ کَ نِ یا نَ))
ساکنین، سکون، استقامت، جمع سکنات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکنه
تصویر سکنه
((سَ کِ نَ))
حالتی که شخص در آن هست، وضع، محل اتصال سر و گردن، جمع سکنات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکنه
تصویر شکنه
((ش کَ نَ یا نِ))
عشوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عکنه
تصویر عکنه
((عُ نَ یا نِ))
نورد شکم از فربهی، جمع عکن، اعکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پکنه
تصویر پکنه
چاق، فربه، کوتاه قد، برای مثال آن دختر پکنه عصمه الدین / سرمایۀ زهد و نیک نامی ست (انوری - مجمع الفرس - پکنه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنه حیوان
تصویر کنه حیوان
کنه حیوانات داود اوه کرنک (گویش ایلامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره
تصویر کره
گوی، گویال
فرهنگ واژه فارسی سره