جدول جو
جدول جو

معنی آکنه

آکنه
آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش، برای مثال شد زمستان و ز جودت بنه ای می خواهم / ابره و آستر و آکنه ای می خواهم (سوزنی - لغتنامه - آکنه)
تصویری از آکنه
تصویر آکنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آکنه

آکنه

آکنه
آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهانین و مانند آن کنند حشو آکین
فرهنگ لغت هوشیار

آکنه

آکنه
آن چه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن کنند، حشو، آکین
فرهنگ فارسی معین

آکنه

آکنه
نوعی بیماری پوستی که بر اثر اختلال کارکرد و التهاب دستگاه سباسه عارض شود، رخ جوش، (واژه فرهنگستان)، جوش غرور جوانی
فرهنگ فارسی معین

آکنه

آکنه
آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن آکنند. حَشو. چغبت. چغبوت. آکین. آگین:
شدزمستان و ز جودت بنه ای میخواهم
ابره و آستر و آکنه ای میخواهم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا