- کنایس
- کنیسه ها، معابد یهود، کنشت ها، جمع واژۀ کنیسه
معنی کنایس - جستجوی لغت در جدول جو
- کنایس
- جمع کنیسه کلیسا ها
- کنایس ((کَ یِ))
- جمع کنیسه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در بیان، کلمه ای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود مانند کاسه سیاه و سیه کاسه، بخیل، خسیس، سخن مبنی بر طعنه، توهین یا ریشخند، گفتن لفظی یا سخنی که بر غیر معنی اصلی خودش به معنی و مدلول دیگری دلالت کند
کنایه زدن: کنایه گفتن، کلمۀ کنایه آمیز به کسی گفتن
کنایه زدن: کنایه گفتن، کلمۀ کنایه آمیز به کسی گفتن
کنایه، در بیان، کلمه ای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود مانند کاسه سیاه و سیه کاسه، بخیل، خسیس، سخن مبنی بر طعنه، توهین یا ریشخند، گفتن لفظی یا سخنی که بر غیر معنی اصلی خودش به معنی و مدلول دیگری دلالت کند
جمع کنیسه، از ریشه آرامی کازه ها (کازه صومعه ترسایان صومعه) کلیساک ها
تفشه ای گواژیک منسوب به کنایه (کنایت) : تعبیرات کنایی. کنندگی، فاعلیت: جان مردمی گوهر یست که او را نیز دو قوتست: یکی قوت مرکنایی را و یکی قوت اندر یافت را
گفتن لفظی که بر غیر معنی اصلی خودش بدیگری دلالت کند
کنایه: تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم. (حافظ)
در تازی نیامده چندالی رفتگری شغل و عمل کناس
((کِ یِ))
فرهنگ فارسی معین
گفتن سخنی که بر غیر موضوع اصلی خود دلالت کند مانند ناخن خشک به معنی خسیس و ممسک، جمع کنایات
کنیسه، معبد یهود، کنشت
جای آهو، آرامگاه آهو، جایی در میان درختان که آهو در آنجا خود را پنهان می کند
رفتگر، جاروب کش، زباله کش، کسی که کارش تخلیۀ چاه مستراح است
معبد یهود
چندال پا کار هاری کسی که پلیدی ها پاک کند سرگین کش ککه ور چین (گویش اسپهانی)، اخلبر رفتگر کسی که خاشاک و خاکروبه از خانه ها بود رفتگر زباله کش، کسی که جاه مستراح را پاک و پلید یهای آنرا حمل کند: و نام این فعل طبیعت کلی است کو بمثل مر این عالم را که سرای نفس کلی است چو فراشی و کناسی است