جدول جو
جدول جو

معنی کلاهدار - جستجوی لغت در جدول جو

کلاهدار
(تَ جَدْ دُ خوا / خا)
آنکه کلاه بر سر دارد. (فرهنگ فارسی معین). دارندۀ کلاه، کنایه از پادشاه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از برهان). کنایه از پادشاه. سلطان. (فرهنگ فارسی معین). تاجدار. و رجوع به کلاه و کلاهداری شود
لغت نامه دهخدا
کلاهدار
آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه سلطان
تصویری از کلاهدار
تصویر کلاهدار
فرهنگ لغت هوشیار
کلاهدار
پادشاه، سلطان
تصویری از کلاهدار
تصویر کلاهدار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلیددار
تصویر کلیددار
کسی که کلید ساختمان یا مؤسسه یا خزانه در دست اوست، دارندۀ کلید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاه داری
تصویر کلاه داری
پادشاهی، سلطنت، برای مثال نه هر کسی که کله کج نهاد و تند نشست / کلاهداری و آیین سروری داند (حافظ - ۳۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاه دار
تصویر کلاه دار
کسی که کلاه بر سر دارد، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگاهدار
تصویر نگاهدار
نگهدار، نگهدارنده، حفظ کننده، مراقب، محافظ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاهبردار
تصویر کلاهبردار
کلاه بردارنده، کنایه از کسی که به فریب و خدعه مال دیگران را بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
کسی که مامور ضبط و نگه داری کتاب ها در کتابخانۀ عمومی است
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
داشتن کلاه بر سر. (فرهنگ فارسی معین). عمل کلاهدار. و رجوع به مادۀ قبل شود، کنایه از پادشاهی و سلطنت. (از برهان) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آئین سروری داند.
حافظ.
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاهداریش اندر سر شراب رود.
حافظ (دیوان چ غنی ص 150)
و رجوع به کلاه و دیگر ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
آنکه بفریب مال و پول دیگران را بگیرد حقه باز، کسی که کلاهبرداری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاهدار
تصویر نگاهدار
گوشدار، نگاه دارنده، رقیب، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود)، (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهدوز
تصویر کلاهدوز
آنکه کلاه دوزد کلاه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
آدم مدبر و تیز هوش و سریع الانتقال و با ذوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
دارنده کتاب، مالک و صاحب کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهداری
تصویر کلاهداری
داشتن کلاه بر سر، پادشاهی سلطنت: (نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری دارند)، (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهدار
تصویر سپاهدار
فرمانده لشکر، سپهدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلامدار
تصویر بلامدار
مستمند بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
زنوان زینه بان زنومند زینه مند کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
((کِ))
کسی که کارش طبقه بندی، نگه داری و فهرست کردن کتاب های کتابخانه است، متصدی کتابخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاهداری
تصویر کلاهداری
پادشاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کماندار
تصویر کماندار
((کَ))
تیرانداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
((کُ لَ))
خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیددار
تصویر کلیددار
کسی که کلید ساختمانی (سرای، بقعه متبرک) و مؤسسه ای در دست اوست، دربان، آن چه که دارای کلید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاهبردار
تصویر کلاهبردار
((~. بَ))
حقه باز، شارلاتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاهدار
تصویر سپاهدار
فرمانده قشون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
Librarian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
bibliotecário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
Bibliothekar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
bibliotekarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
библиотекарь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
бібліотекар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کتابدار
تصویر کتابدار
bibliotecario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی