جدول جو
جدول جو

معنی کلاهبردار

کلاهبردار((~. بَ))
حقه باز، شارلاتان
تصویری از کلاهبردار
تصویر کلاهبردار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کلاهبردار

کلاهبردار

کلاهبردار
کلاه بردارنده، کنایه از کسی که به فریب و خدعه مال دیگران را بگیرد
کلاهبردار
فرهنگ فارسی عمید

کلاهبردار

کلاهبردار
آنکه بفریب مال و پول دیگران را بگیرد حقه باز، کسی که کلاهبرداری کند
فرهنگ لغت هوشیار

کلاهبردار

کلاهبردار
آدم حقه باز و شیاد و مال مردم خور. کسی که به انحاءمختلف مال مردم را از ایشان بگیرد. (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده). کلاه بردارنده، آنکه به فریب مال مردم و پول دیگران را بگیرد. حقه باز. کسی که کلاهبرداری کند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلاهبرداری شود
لغت نامه دهخدا

کلاهبرداری

کلاهبرداری
به دست آوردن چیزی از کسی از طریق خدعه، فریب و نیرنگ
کلاهبرداری
فرهنگ فارسی عمید

کلاهبرداری

کلاهبرداری
بفریب مال و پول دیگران را گرفتن حقه بازی، استعمال نام یا عنوان مجعول بقصد اینکه موسسات مجعول و اعتبارات موهوم را بطرف بقبولاند و او را به امور موهوم امیدوار و یا از امور موهوم خایف سازد و بدین طریق وجه یا مالی از او بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار

کلاهبرداری

کلاهبرداری
عمل کلاهبردار. شیادی و حقه بازی. به فریب و دروغ مال دیگران را گرفتن
لغت نامه دهخدا

کلندبردار

کلندبردار
کلنگ دار. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلنگ دار شود، پیاده ای که جهت ساختن راه پیشاپیش لشکر می رود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا