جدول جو
جدول جو

معنی کسء - جستجوی لغت در جدول جو

کسء
(کُسْءْ)
دنبالۀ چیزی. ج، اکساء، رکب کسأه، برگردن آن افتاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کسء
(کَسْءْ)
پاره ای از شب. ج، کسوء. (ناظم الاطباء). کس ء من اللیل،ای قطعه منه. (اقرب الموارد) ، کس ء کل شی ٔ و کسؤه، مؤخره. ج، اکساء. (اقرب الموارد). قدمنا فی اکساء رمضان، ای فی اواخره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کسء
(رَ)
در پی کسی رفتن و متابعت او کردن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال مر فلان یکساهم، ای یتبعهم. (از اقرب الموارد) ، از پس راندن ستور یادر پی ستور دیگران راندن. (ناظم الاطباء). راندن ستور بر اثر دیگری. (از اقرب الموارد) ، چیره شدن گروهی بر گروه دیگر در خصومت، به شمشیر زدن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کسا
تصویر کسا
(پسرانه)
عبای ضخیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کسف
تصویر کسف
گرفتن ماه یا خورشید، در علوم ادبی در علم عروض انداختن حرف هفتم از رکن چنان که از مفعولات مفعولا باقی بماند و نقل به مفعولن شود، بریدن جامه یا چیز دیگر، قطع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسا
تصویر کسا
جامه، لباس، عبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسب
تصویر کسب
به دست آوردن، حاصل کردن، انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی، کاسبی، شغل، کار، مقابل اختیار، در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند، اکتسابی، برای مثال کسان را درم داد و تشریف و اسب / طبیعی ست اخلاق نیکو نه کسب (سعدی۱ - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسل
تصویر کسل
سستی کردن، کاهلی، بی حالی، تنبلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسی
تصویر کسی
کس بودن، انسان بودن، باشخصیت بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسک
تصویر کسک
زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شک، عکّه، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عکعک، عقعق، کلاژه، غلبه، غلپه، کلاژاره، قلازاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسر
تصویر کسر
عددی که کمتر از واحد صحیح باشد مانند ۰۴/۰، برخه، کم، کسره، حرکت زیر، کمبود، کمی، شکستن، خرد کردن، کنایه از شکست دادن، مغلوب کردن، شکاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسل
تصویر کسل
ناخوش، بی حال، تنبل، سست، بیکار، کاهل، هنجام، جایمند، تنند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسا
تصویر کسا
گلیم که آنرا پوشند عباءجمع اکسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کساء
تصویر کساء
عبا، جامه، لباس، گلیم، گلیم که آنرا پوشند عباءجمع اکسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسب
تصویر کسب
حاصل کردن، فراهم آوردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کست
تصویر کست
فضیح و شرم آور، فرمایه
فرهنگ لغت هوشیار
قسط بنگرید به قسط شکستگی، زیر نشانه زیر - 3- شکست، خرد کردن، برخه در دانش انگارش، سوی زی کناره خانه، کم اندک خرده، رخنه شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
حرکتی از حرکات حروف که در زیر حرف گذاشته می شود و حساب عددی که کمتر از واحد صحیح باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسط
تصویر کسط
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن جامه را، پاره کردن، پوشاندن، فرو خواباندن، گرفتن خور، برگشتن چهره، دلشور زدن بریدن (جامه و غیره را) پاره کردن، افکندن حرف متحرکی را که در آخر جزو باشد یعنی مفعولات را بدل به مفعولن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسک
تصویر کسک
عقعق: (هرگز نبود شکر بشوری چو نمک نه گاه شکر باشد چون بازکسک)، شخص کوچک (تحقیر توهین) : (هر کسکی را هوس قسم و قضا و قدر است عشق وی آورد قضا هدیه ره آورد مرا)، (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسل
تصویر کسل
سستی کردن در کار و تنبلی و کاهلی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسی
تصویر کسی
شخصیت، فردیت، آدمیت، یک کس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کساء
تصویر کساء
((کِ))
جامه، لباس، گلیم، جمع اکسیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسب
تصویر کسب
((کَ))
تحصیل، به دست آوردن، حرفه، شغل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسب
تصویر کسب
((کُ))
ثقل چیزهای فشرده، کنجاره روغن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسر
تصویر کسر
((کَ))
شکستن، شکستگی، رخنه، شکاف، حرکت زیر و کسره، عددی که کمتر از واحد صحیح باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسف
تصویر کسف
((کَ))
بریدن، پاره کردن، افکندن حرف متحرکی راکه در آخر جزو باشد، یعنی مفعولات را بدل به مفعولن کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسک
تصویر کسک
((کَ سَ))
پرنده ای است سیاه و سفید که آن را به عربی عقعق گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسل
تصویر کسل
((کَ سْ))
سستی و کاهلی در کار، فتور در چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسل
تصویر کسل
((کَ س))
سست، تنبل و کاهل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسب
تصویر کسب
درآمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کسر
تصویر کسر
بخش، برداشتها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کسل
تصویر کسل
Languid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کسر
تصویر کسر
Deduction
دیکشنری فارسی به انگلیسی