زمین، سطحی که در زیر پا قرار دارد مثلاً چادرش روی زمین کشیده می شد ارض اقدس: کنایه از شهر مشهد. به مناسبت وجود آرامگاه علی بن موسی الرضا ارض موعود: کنایه از سرزمین کنعان، فلسطین. به مناسبت اینکه حضرت موسی به بنی اسرائیل وعدۀ بازگشت به آنجا را داده بود
زمین، سطحی که در زیر پا قرار دارد مثلاً چادرش روی زمین کشیده می شد ارض اقدس: کنایه از شهر مشهد. به مناسبت وجود آرامگاه علی بن موسی الرضا ارض موعود: کنایه از سرزمین کنعان، فلسطین. به مناسبت اینکه حضرت موسی به بنی اسرائیل وعدۀ بازگشت به آنجا را داده بود
مخفّف واژه های کدام کس را، چه کس را، هر که را، هر کس را کرایه کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن، برای مثال اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابن یمین - ۵۱۳)
مخفّفِ واژه های کدام کس را، چه کس را، هر که را، هر کس را کرایه کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن، برای مِثال اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابن یمین - ۵۱۳)
آنچه به عنوان واقعیت موجود پذیرفته می شود تا درستی یا نادرستی آن بعداً معلوم شود، فرضیه، تصور واجب، امر لازم و ضروری، آنچه خداوند بر انسان واجب کرده، فریضه نوعی خرما فرض کردن: پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
آنچه به عنوان واقعیت موجود پذیرفته می شود تا درستی یا نادرستی آن بعداً معلوم شود، فرضیه، تصور واجب، امر لازم و ضروری، آنچه خداوند بر انسان واجب کرده، فریضه نوعی خرما فرض کردن: پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن