معنی فرض فرض آنچه به عنوان واقعیت موجود پذیرفته می شود تا درستی یا نادرستی آن بعداً معلوم شود، فرضیه، تصورواجب، امر لازم و ضروری، آنچه خداوند بر انسان واجب کرده، فریضهنوعی خرمافرض کردن: پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن تصویر فرض فرهنگ فارسی عمید