- کرادید(کَ)
جمع واژۀ کردیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کردیده شود
معنی کرادید - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بادام زمینی، گیاهی یک ساله با پوسته ای زرد و سخت، مغز خوراکی و روغنی که بودادۀ آن به عنوان تنقلات مصرف می شود، پستۀ کوهی، بادام خاکی، پستۀ زمینی، پستۀ شامی
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
کارآزموده، باتجربه، کارزاردیده، جنگ دیده، برای مثال به کارهای گران مرد کاردیده فرست / که شیر شرزه درآرد به زیر خمّ کمند (سعدی - ۱۶۱)
(قَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ قردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قردد شود، جمع واژۀ قردیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قردیده شود
(کِ)
لغت نامه دهخدا
آنچه در کرانه های جله ماند از خرما. (مهذب الاسماء). در صحاح آمده است: کردید، آنچه در ته خنور و کرانه های آن از خرما باقی ماند. ج، کرادید. (از اقرب الموارد)
فرانسوی آماس تخم چشم ورم قرنیه توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
جمع فردوس، از رشته اوستایی پردیسگان بهشت ها باغ های بهشتی باغ بوستان، جمع فرادیس، بهشت
