جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فرا دید

فرا دید

فرا دید
به دید پدید هویدا. یا فرادید آوردن، پدید آوردن آشکار کردن
فرا دید
فرهنگ لغت هوشیار

فرا دست

فرا دست
آنکه بر دیگری تفوق و برتری دارد، بالاتر
فرا دست آمدن: به دست آمدن، پیش آمدن
فرا دست دادن: سپردن، به دست کسی دادن
فرا دست
فرهنگ فارسی عمید

صنا دید

صنا دید
مرد بزرگ مهتر سرور، دلاور، سرمای شدید، جمع صنادید
صنا دید
فرهنگ لغت هوشیار

فرا دست

فرا دست
به دست 0 یا فرا دست آمدن 0 پیش آمدن 0 یا فرا دست دادن 0 سپردن تسلیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار