- کخ
- کرم، هر نوع حشرۀ ریز، حشره
معنی کخ - جستجوی لغت در جدول جو
- کخ
- کرم، حشره
- کخ ((کُ))
- کرم، نام عام اکثر بندپایان (خصوصاً رده حشرات و عنکبوتیان و هزارپایان و کرم ها)
- کخ ((کَ یا کُ یا کِ))
- لولو، بچه ترسان
- کخ
- تلخ، بد مزه، بیشتر در موقعی که بخواهند چیزی را از دست کودک بگیرند که نخورد تلفظ می شود
- کخ
- صورت یا پیکر زشت و ترسناک که برای ترساندن کودکان درست می کردند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابلیس
صدای خنده، صدای سرفه، صدای نفس نفس زدن
کلمه ایست که در وقت نفرت فرمودن از چیزی گویند، صدای خنده
کخج: (دست و پای و روی خوبان پر کلخچ روی پیران (ریش بیرون) زود از بس دود کخچ)
علف جارو
صلاحدید
صلاحدید
کتابخانه
پاکخو
کسی که دارای خوی پاک است پاکیزه خو خوشخوی
محلی که زنبورکها را در آن جا نگهداری میکنند
توفکخانه
میکده و شرابخانه
جایی که در آن شیره تریاک کشند، میخانه
اروس کخ دغدک کخ (کخ صورت زشت) ابزاری برای ترساندن کودک
پاسپاخانه محلی که کشیکچیان در آن اقامت کنند پاسدار خانه
خوش خلقی خوش خویی
خوش خوی خوش خلق
نیکو خواهی خیر خواهی: مقابل بد خواهی
خوش خوی خوش خلق
کسیکه خوبی و خوشی دیگری را بخواهد
بامروت، خوشرفتار
نیکرفتار