جدول جو
جدول جو

معنی کخ

کخ((کُ))
کرم، نام عام اکثر بندپایان (خصوصاً رده حشرات و عنکبوتیان و هزارپایان و کرم ها)
تصویری از کخ
تصویر کخ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کخ

کخ

کخ
تلخ، بد مزه، بیشتر در موقعی که بخواهند چیزی را از دست کودک بگیرند که نخورد تلفظ می شود
کخ
فرهنگ فارسی عمید

کخ

کخ
صورت یا پیکر زشت و ترسناک که برای ترساندن کودکان درست می کردند
کخ
فرهنگ فارسی عمید

کخ

کخ
لفظی است که بجهت نفرت فرمودن اطفال از چیزی که نخواهند به ایشان بدهند یا خواهند از ایشان پس بگیرند گویند. (برهان). در آذربایجان چون خواهند اطفال را از طعامی مضر منع کنند گویند کِخ است. (صحاح الفرس). گاهی این لفظ را بجهت نفرت طفلان از خوردن چیزی که مناسب نیست و خواهند از او پس گیرند گویند و دیده ام در فرهنگ که گفته اند حضرت ختمی مآب وقتی به این لفظ پارسی تکلم فرموده اند زیرا که خرمای صدقه حاضر شده بود و حسنین یکی از آنها را در دهان مبارک گذاشته ’و ادخل رسول الله اصبعه فی فیه و قال کخ کخ فخرج التمره من فیه’ والله اعلم و راوی این حدیث فقیه ابواللیث سمرقندی آن را در کتاب بستان در باب من تکلم بالفارسیه آورده است. (آنندراج). یَع، کلمه ای است که بدان زجر کنند تا از گرفتن چیزی بازماند مثل کخ در عجم. (منتهی الارب). رجوع به کِخکِخ شود
لغت نامه دهخدا

کخ

کخ
صورتی باشد زشت که کودکان را بدان ترسانند. (فرهنگ اسدی). هر صورت مهیب و زشتی باشد که بسازند و اطفال را بدان ترسانند. (برهان) (آنندراج). صورت زشت باشد که طفلان را بدان ترسانند. (صحاح الفرس) (غیاث اللغات). صورت زشتی که بجهت ترسانیدن اطفال از گیاه کخ سازند. (فرهنگ جهانگیری). شکل و پیکر زشت و مهیبی که سازند و اطفال را بدان ترسانند و هر چیزی که مشابه و مانند آن باشد. (از ناظم الاطباء). لولو. بُخ. یک سر و دو گوش. فازوع. (یادداشت مؤلف). بَیقور. فازوعه. (السامی فی الاسامی) :
آیم و چون کخ به گوشه ای بنشینم
پوست به یک ره برون کنم ز ستغفار.
فرخی.
ایمن بود از چشم بد آنکس که ز زشتی
در چشم کسان چون رخ شطرنج بود رخ
زان ایمنی از دیدن هر کس که بگویند
اندرمثل عامه که گچ را نپزد کخ.
سنائی.
- امثال:
کخ کخ را نمی برد، لولو، لولو را نمی برد. (از فرهنگ فارسی معین).
، بمعنی صورت زیبا که از چوب و غیره ترتیب دهند و لباس رنگین پوشانند. (غیاث اللغات) :
عروس کخ شبستانرا نشاید
ترنج از موم بستانرا نشاید.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کخ

کخ
رُبِرت کخ (1843- 1910 میلادی) پزشک و میکرب شناس شهیر آلمانی است. کشف باسیل بیماری سل از افتخارات اوست
لغت نامه دهخدا