سرفه کردن. سرفیدن. سرف سرف، خنده زدن. خنده کردن به آواز، حال صوفیان یافتن. قول و ترانه و تصنیف صوفیانه سر کردن: پنداشتم که آمده ای که چیزی پرسی برو ای دوست که من کاری دارم مهمتر از اینکه من چیزی بشما دهم تا شما دحمل کو زنید و کخ کخ کنید و این بیت برگویید و رقص کنید: آراسته و مست به بازار آیی ای دوست نترسی که گرفتار آیی. (اسرارالتوحید چ بهمنیار ص 225 و چ صفا ص 284)