جدول جو
جدول جو

معنی کبودبر - جستجوی لغت در جدول جو

کبودبر
کسی که سینه و بر او از ضربه کبود شده باشدبرای مثال مرد عاشق کبودبر باشد / مرغ دولت بریده پر باشد (سنائی۳ - ۲۳۵)
تصویری از کبودبر
تصویر کبودبر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کبود بر
تصویر کبود بر
آنکه برو سینه وی کبود باشد (بر اثر ضربت یا آسیب) : (مرد عاشق کبود بر باشد مرغ دولت بریده پر باشد)، (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبودر
تصویر کبودر
کرم کوچکی که در آب پیدا می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبودر
تصویر کبودر
نوعی کرم کوچک آبزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبودان
تصویر کبودان
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، بوغنج، سیسارون، سنز، سیاه تخمه، شونیز، سنیز، کرنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبود بری
تصویر کبود بری
حالت و کیفیت کبود بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبودان
تصویر کبودان
((کَ))
سیاه دانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دودبر
تصویر دودبر
اکزوز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سودبر
تصویر سودبر
ذینفع
فرهنگ واژه فارسی سره
دارنده بو آنچه که دارای رایحه باشد، سخن کنایه آمیز که دارای معنیی غیر معنی ظاهر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
هر چیزی که نفخ را بر طرف کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودار
تصویر بودار
چیزی که دارای بو باشد، دارندۀ بو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
هر دارویی که نفخ شکم را برطرف می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبودی
تصویر کبودی
کبود بودن، لکه ای که بر اثر ضربه بر روی پوست ایجاد می شود
خال که با نیل و سوزن بر پوست بدن ایجاد کنند، خال کوبی، خالکوبی، وشم
کبودی زدن: خال کوبی کردن، برای مثال بر تن و دست و کتف ها بی گزند / از سر سوزن کبودی ها زدند (مولوی - ۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبوتر
تصویر کبوتر
نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
کبوتر نامه بر: نوعی کبوتر که اندکی درشت تر از کبوتر اهلی است و او را برای رساندن نامه ها پرورش می دهند
کبوتر چاهی: در علم زیست شناسی نوعی کبوتر با پرهای کبود و خاکستری که معمولاً به طور دسته جمعی در چاههای بیرون آبادی ها و بقاع و مزارهای امامان و امامزادگان به سر می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
لاف زن، کسی که بسیار لاف می زند و کاری از او بر نمی آید
نوعی وسیلۀ بازی چوبی به اندازۀ تخم مرغ با نوک فلزی، که با کشیدن نخی که به دور آن پیچیده شده، روی زمین دور خود می چرخد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبودی
تصویر کبودی
کبود بودن ازرقی، خال سیاه که بر اندام پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
تبریزی در برخی از کتب (کبوده) مرادف با سپیدار نیز ذکر شد است. یا چوب کبوده. چوبی است بسیار نرم که خاتم مستقمیا روی آن چسبیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
((بَ))
لاف زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بودار
تصویر بودار
سخنی که در آن کنایه و منظوری غیر از ظاهر سخن، نهفته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبودی
تصویر کبودی
((کَ))
کبود بودن، خال سیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
((کَ دِ))
درخت بیدمشک
فرهنگ فارسی معین
((کَ تَ))
پرنده ای است حلال گوشت که دارای قدرت پرواز زیاد است و انواع گوناگون دارد، کفتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
درختی راست، بلند و بی بر مانند سفیدار، اشن، چنار و امثال آن ها، اسب خاکستری رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوبر
تصویر بوبر
بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبود
تصویر کبود
نیلی رنگ، آبی سیر یا بنفش پررنگ
فرهنگ فارسی عمید
روز دهم از ماه تشری و آنرا} عاشور {نیز خوانند. درین روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است (التفهیم 224)
فرهنگ لغت هوشیار
رنگی است معروف که آسمان بدان رنگ است، نیلگون، لاجوردی زرقاء، هر چیز برنگ نیل باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبر
تصویر بوبر
((بُ))
هدهد
فرهنگ فارسی معین
((کِ بّ))
روز دهم از ماه تشری و آن را «عاشور» نیز خوانند. در این روز روزه داشتن بر یهودیان فریضه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبود
تصویر کبود
((کَ))
نیلی، لاجوردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودر
تصویر کودر
بچۀ گاو و گوزن، گودر
فرهنگ فارسی عمید