جدول جو
جدول جو

معنی کاودانی - جستجوی لغت در جدول جو

کاودانی
منسوب به کاودان که از قراء طبرستان است، (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاویانی
تصویر کاویانی
مربوط به کاوه، شخصیت اساطیری شاهنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاردانی
تصویر کاردانی
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدودانه
تصویر کدودانه
نوعی کرم انگلی دراز و نواری شکل که از طریق گوشت آلوده وارد بدن انسان می شود، کرم کدو، تنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارداری
تصویر کارداری
شغل و عمل کاردار، دارای کار بودن
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها، برای مثال به خدایی که کرد گردون را / کلبۀ قدرت الهی خویش ی که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی - ۸۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاوخانی
تصویر گاوخانی
حوض بزرگ، برکۀ بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاودانگی
تصویر جاودانگی
جاودانه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاوداری
تصویر گاوداری
شغل و عمل گاودار، جایی که در آن گاو نگهداری می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنودانه
تصویر کنودانه
تخم بنگ، شاه دانه، گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود
بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاودانه
تصویر جاودانه
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال اگر مرد رنجی اگر مرد گنج / نه گنجت بود جاودانه نه رنج (فردوسی - ۸/۳۹۶ حاشیه)، تا همیشه، برای مثال اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامرانی
تصویر کامرانی
خوش گذرانی، خوشبختی، کامیابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاودانی
تصویر جاودانی
پاینده، پایدار، همیشگی
فرهنگ فارسی عمید
مخفف کاویانی، (از برهان)،
- کاوانی درفش، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
آغل گاو، زاغه، محل نگاهداری گاو در سلاخ خانه، گاودان
لغت نامه دهخدا
از قرای طبرستان است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب به کاوردان از قرای طبرستان. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
کاویان، منسوب به کاوه، (یادداشت مؤلف)، درفش کاویانی، درفش کاوه است، اختر کاویان، رجوع به کاویانی درفش شود
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی شخص کاردان، عمل کاردان، زیرکی و وقوف و عقل و فراست، (ناظم الاطباء)، رجوع به کاردان شود: احمد بن عبدالصمد کدخدای خوارزمشاه در کاردانی و کفایت یار نداشت، (تاریخ بیهقی)، این پادشاه او را بشناخته بکفایت کاردانی، و شغل عرب و کفایت نیک و بد ایشان بگردن او کرده، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 596)،
عجب داشتم از کاردانی و عقل شما که بحکم همسایگی تا این غایت از جانب ما التماس نکردید و آرزوئی نخواستید، (راحه الصدور راوندی)،
جهاندیده دستور فریادرس
گشاد از سر کاردانی نفس،
نظامی،
لیکن بحساب کاردانی
بی غیرتی است بی زبانی،
نظامی،
بدان کاردانی و کارآگهی
چو بنشست بر تخت شاهنشهی ...
نظامی،
بخت و دولت بکاردانی نیست
جز بتأیید آسمانی نیست،
سعدی،
حیف بردن ز کاردانی نیست
با گرانان به از گرانی نیست،
سعدی (هزلیات)،
ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل بیاد عهد آسانی،
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناوداری
تصویر ناوداری
عمل وشغل ناودارناخدایی کشتیبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوبانی
تصویر گاوبانی
شغل گاوبان نگاهبانی گاو محافظت گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوبانی
تصویر ناوبانی
شغل ودرجه ناوبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنودانه
تصویر کنودانه
شاهدانه تخم بنگ
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره پروانه واران و از دسته پیچها که در حدود 12 گونه از آن شناخته شده است و بیشتر در هوای معتدل میروید. گلهای این گیاه کوچک و غلاف میوه اش نیز کوچک و اغلب شامل دو دانه است. گاو دانه از گیاهان خوب علوفه یی است و دانه اش جهت تغذیه نیز مورد استفاده قرار میگیرد مشنگ گاوی مشتر میشو کشنی کوشنه کرسنه کسنگ حب البقر اورنس کسنا فارسطاریون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاودانه
تصویر جاودانه
همیشه، دائم، ابدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامرانی
تصویر کامرانی
رسیدن بامیال و آرزو های خودکامیابی: (... در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی که مجال و ساوس شیطانی فسیح تر باشد)، نیکبختی، خوشبختی، سعادت، عیاشی، خوشگذر انی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار دانی
تصویر کار دانی
دانند گی کار شناسند گی کار، اطلاع بصیرت وقوف: (بدان کار دانی و کار آگهی چو بنشست بر تخت شاهنشهی)، (نظامی)، وزارت، خدمتگزاری چاکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاودانی
تصویر گاودانی
آغل گاو زاغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاودانه
تصویر جاودانه
((وِ نِ))
جاویدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاودانی
تصویر گاودانی
آغل گاو، زاغه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاردانی
تصویر کاردانی
دانندگی کار، شناسندگی کار، اطلاع، بصیرت، وزارت، دوره تحصیلات دانشگاهی دو ساله یا اندکی بیش تر، فوق دیپلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاودانگی
تصویر جاودانگی
ابدیت
فرهنگ واژه فارسی سره
آزمودگی، استادی، بصیرت، تخصص، حذاقت، خبرگی، کارآیی، کارآزمودگی، مهارت، وقوف 2، فوق دیپلم
متضاد: بی تجربگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پایا، دیرینگی، سرمدی، نامیرا
متضاد: میرایی، ناپایایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جاودانگی
تصویر جاودانگی
Eternity, Immortality, Perpetuity, Timelessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جاودانگی
دیکشنری اردو به فارسی