حالت و چگونگی شخص کاردان، عمل کاردان، زیرکی و وقوف و عقل و فراست، (ناظم الاطباء)، رجوع به کاردان شود: احمد بن عبدالصمد کدخدای خوارزمشاه در کاردانی و کفایت یار نداشت، (تاریخ بیهقی)، این پادشاه او را بشناخته بکفایت کاردانی، و شغل عرب و کفایت نیک و بد ایشان بگردن او کرده، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 596)، عجب داشتم از کاردانی و عقل شما که بحکم همسایگی تا این غایت از جانب ما التماس نکردید و آرزوئی نخواستید، (راحه الصدور راوندی)، جهاندیده دستور فریادرس گشاد از سر کاردانی نفس، نظامی، لیکن بحساب کاردانی بی غیرتی است بی زبانی، نظامی، بدان کاردانی و کارآگهی چو بنشست بر تخت شاهنشهی ... نظامی، بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست، سعدی، حیف بردن ز کاردانی نیست با گرانان به از گرانی نیست، سعدی (هزلیات)، ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست بکش دشواری منزل بیاد عهد آسانی، حافظ