کاستن. کم شدن. نقصان یافتن. (برهان) : از امروز تا سال هشتاد وپنج بکاهدش رنج و ببالدش گنج. فردوسی. از آن زر بجایست و ما برگذار که چون ما نکاهد وی از روزگار. فردوسی. ز اندوه نهفته جان بکاهد کاهیدن جان خود که خواهد؟ نظامی. شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد. سعدی. ، کم کردن. کاستن: تو با خویشتن خادمان بر براه ز راه و ز آیین شاهان مکاه. فردوسی. چرا نگویم، کو را سخا همی گوید که نام خویش بیفزای و مال خویش بکاه. فرخی. بزرگ بود همیشه وزارت و بتو باز بزرگتر شد، یارب تو برفزای ومکاه. فرخی. لیکن ز وجود و عدم من چه گشاید؟ گر باشم و گر نه، نه فزایی و نه کاهی. انوری. ، لاغر شدن. (یادداشت مؤلف). ضعیف و نحیف گردیدن. (برهان). نزار شدن. مقابل فربه شدن. رجوع به کاهش شود
کاستن. کم شدن. نقصان یافتن. (برهان) : از امروز تا سال هشتاد وپنج بکاهدش رنج و ببالدش گنج. فردوسی. از آن زر بجایست و ما برگذار که چون ما نکاهد وی از روزگار. فردوسی. ز اندوه نهفته جان بکاهد کاهیدن جان خود که خواهد؟ نظامی. شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد. سعدی. ، کم کردن. کاستن: تو با خویشتن خادمان بر براه ز راه و ز آیین شاهان مکاه. فردوسی. چرا نگویم، کو را سخا همی گوید که نام خویش بیفزای و مال خویش بکاه. فرخی. بزرگ بود همیشه وزارت و بتو باز بزرگتر شد، یارب تو برفزای ومکاه. فرخی. لیکن ز وجود و عدم من چه گشاید؟ گر باشم و گر نه، نه فزایی و نه کاهی. انوری. ، لاغر شدن. (یادداشت مؤلف). ضعیف و نحیف گردیدن. (برهان). نزار شدن. مقابل فربه شدن. رجوع به کاهش شود
دهی است از بخش عقیلی شهرستان شوشتر که دارای 500 تن سکنه، آب آن از کارون و محصول عمده اش غله و برنج است، ساکنان از طایفۀ بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش عقیلی شهرستان شوشتر که دارای 500 تن سکنه، آب آن از کارون و محصول عمده اش غله و برنج است، ساکنان از طایفۀ بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
آن جای که کاه انبارند، کهدان، کاه انبار، (از یادداشتهای مؤلف) : خری در کاهدان افتاده ناگاه نگویم وای بر خر وای بر کاه، نظامی، با فلان کس در فلان کاهدان فساد کردی و چون اثر آن در تو ظاهر شد ... از خود دفع کردی، (انیس الطالبین)، - امثال: دزد نادان به کاهدان می زند، کسی که راه و رسم کاری را بلد نیست آن را بد انجام می دهد، کاه از تو نیست کاهدان از توست، رجوع به کاه انبار شود
آن جای که کاه انبارند، کهدان، کاه انبار، (از یادداشتهای مؤلف) : خری در کاهدان افتاده ناگاه نگویم وای بر خر وای بر کاه، نظامی، با فلان کس در فلان کاهدان فساد کردی و چون اثر آن در تو ظاهر شد ... از خود دفع کردی، (انیس الطالبین)، - امثال: دزد نادان به کاهدان می زند، کسی که راه و رسم کاری را بلد نیست آن را بد انجام می دهد، کاه از تو نیست کاهدان از توست، رجوع به کاه انبار شود
گردیست سفید رنگ که جزو یکی از ترکیبات سولفامید هاست و در حقیقت یک ملح سولفاگوانیدین است که در مورد اسهالهای بسیار شدید در پزشکی تجویز میشود و نام شیمیایی اش پاراآمینوفنیل سولفامید و گوانیدین میباشد
گردیست سفید رنگ که جزو یکی از ترکیبات سولفامید هاست و در حقیقت یک ملح سولفاگوانیدین است که در مورد اسهالهای بسیار شدید در پزشکی تجویز میشود و نام شیمیایی اش پاراآمینوفنیل سولفامید و گوانیدین میباشد