معنی کاهنگان کاهنگان کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، راه حاجیان، تنین فلک، مجرّه، کاهکشان، آسمان درّه تصویر کاهنگان فرهنگ فارسی عمید
کاهنگان کاهنگان کاهکشان که عربان مجره گویند و آن ستاره های بسیار کوچک نزدیک بهم باشند. (برهان) لغت نامه دهخدا
گاهنگان گاهنگان کاهکشان و آن چیزی باشد سفید که شبها در آسمان نماید به عربی مجره خوانند. (برهان) (آنندراج) : جمال لعل وش خواجه در عماری سیم چنانکه ماه رود در طریق گاهنگان. حکیم زجاجی (از شعوری). ظاهراً مصحف کهکشان است. (برهان قاطع چ معین) لغت نامه دهخدا
کهنگان کهنگان دهی از دهستان سمیرم بالاست که در شهرستان شهرضا واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10) لغت نامه دهخدا
باتنگان باتنگان بادمجان، میوۀ گرد یا دراز گیاهی، به رنگ سیاه یا بنفش با کلاهی سبز که مصرف خوراکی دارد، گیاه یک سالۀ این میوه با برگ های پهن و گل های ریز بنفش فرهنگ فارسی عمید
باشنگان باشنگان باغ، بوستان، پالیز، پالیزگاه، فالیززمینی که در آن خیار، خربزه و مانندِ آن ها کاشته باشند فرهنگ فارسی عمید
کاهکشان کاهکشان کَهکِشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، تَنینِ فَلَک، راهِ حاجیان، آسِمان دَرِّه، مَجَرِّه، کاهَنگان فرهنگ فارسی عمید