جدول جو
جدول جو

معنی کافله - جستجوی لغت در جدول جو

کافله
کافله در فارسی پذرفتار کارگزار: زن مونث کافل: (بمجد الدوله و مادرش که کافله ملک بوده نامه ای بنوشت و قزوین با قطاع خواست. ) (تاریخ یمینی)
تصویری از کافله
تصویر کافله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قافله
تصویر قافله
کاروان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کامله
تصویر کامله
(دخترانه)
مؤنث کامل، بی عیب، بی نقص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاکله
تصویر کاکله
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سافله
تصویر سافله
دبر، معقد، قسمت پائین نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافره
تصویر کافره
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، زندیک، ناپاک دین، ملحد، ناخدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافله
تصویر نافله
نماز مستحبی که پس از نماز واجب خوانده می شود، عبادتی که واجب نباشد، عبادت غیر واجب، عطیه، بخشش، غنیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سافله
تصویر سافله
سافل، دبر، مقعد، قسمت پایین چیزی، قسمت پایین نهر، قسمت پایین نیزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامله
تصویر کامله
کامل، تمام، مقابل ناقص، جمع کمله، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قافله
تصویر قافله
گروهی از مردم که با هم به سفر بروند یا با هم از سفر برگردند، کاروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غافله
تصویر غافله
مونث غافل سوتک فرناس مونث غافل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قافله
تصویر قافله
کاروان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره چتریان که در دامنه های کوهستانی در ارتفاعات متوسط منطق معتدله خصوصا اروپای مرکزی و غربی میروید. از برگهای این گیاه بعنوان سبزی خوراکی استفاده میکنند شمره بحریه راز یانه دریایی قرن ایل راز یانج بحری کاکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافیه
تصویر کافیه
مونث کافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافشه
تصویر کافشه
کاجیره کاژیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافره
تصویر کافره
مونث کافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافته
تصویر کافته
شکافته: (جهان ز آتش تیغها تافته دل که ز بانگ یلان کافته)، کنده، جستجو کرده کاویده، بحث کرده مبحوث، تفتیش کرده، سوراخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالفه
تصویر کالفه
آشفته پریشان حال، شیدا دیوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفاله
تصویر کفاله
کفالت در فارسی: پایندانی، سرپرستی بابیزایی بریستاری، جانشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافله
تصویر نافله
بخشش، غنیمت، عمل مستحبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافله
تصویر سافله
((فِ لَ))
مقعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قافله
تصویر قافله
((فِ لَ یا لِ))
کاروان، جمع قوافل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافته
تصویر کافته
((تِ))
دریده، شکافته، تفحص شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافله
تصویر نافله
((ف ل))
بخشش، عطیه، عبادتی که واجب نباشد، جمع نوافل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافته
تصویر کافته
ترک خورده، شکافته، برای مثال جهان ز آتش تیغ ها تافته / دل که ز بانگ یلان کافته (اسدی - ۱۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافه
تصویر کافه
نوشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاله
تصویر کاله
کالا، برای مثال ور گدا گوید سخن چون زرّ کان / ره نیابد کالۀ او در دکان (مولوی - ۱۳۰)
کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران
ظرف شرابی که از کدو ساخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافل
تصویر کافل
پذیرنده، پذیرندۀ تعهد کسی، پذرفتار، ضامن
فرهنگ فارسی عمید
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافل
تصویر کافل
ضامن، پذیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاله
تصویر کاله
((لَ یا لِ))
متاع و اسباب خانه، کدوی شراب، زمینی که برای کشت آماده شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
((فِّ))
همه مردم، بازدارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
((فِ))
جایی که در آن قهوه، چای، شیرینی و امثال آن صرف کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافل
تصویر کافل
((فِ))
ضامن
فرهنگ فارسی معین