کاشتن. (زمخشری) (آنندراج). الحرث، کشت کاریده. (ربنجنی). حرث کارید. (دستوراللغه). کاشتن و زراعت و عمل کردن. (ناظم الاطباء). تخم افشاندن. حرث، زمین کشت کاریده: بسا کس که برخورد و هرگز نکاشت بسا کس که کارید و بر برنداشت. اسدی (گرشاسب نامه). تو گفتی چرخ زرین ژاله بارید به گرد ژاله برگ لاله کارید. (ویس و رامین). تو چه کردی جهد کان با تو نگشت تو چه کاریدی که نامد ریع کشت. مولوی. ، کار کردن. (آنندراج). عمل کردن و کار کردن. (ناظم الاطباء) ، اره کردن. (ناظم الاطباء)
کاشتن. (زمخشری) (آنندراج). الحرث، کشت کاریده. (ربنجنی). حرث کارید. (دستوراللغه). کاشتن و زراعت و عمل کردن. (ناظم الاطباء). تخم افشاندن. حُرث، زمین کشت کاریده: بسا کس که برخورد و هرگز نکاشت بسا کس که کارید و بر برنداشت. اسدی (گرشاسب نامه). تو گفتی چرخ زرین ژاله بارید به گرد ژاله برگ لاله کارید. (ویس و رامین). تو چه کردی جهد کان با تو نگشت تو چه کاریدی که نامد ریع کشت. مولوی. ، کار کردن. (آنندراج). عمل کردن و کار کردن. (ناظم الاطباء) ، اره کردن. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار واقع در شش هزارگزی جنوب نجف آباد. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 225 تن سکنه. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار واقع در شش هزارگزی جنوب نجف آباد. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 225 تن سکنه. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 6هزارگزی شمال صالح آباد دامنه و معتدل و سکنۀ آن 30 تن است، قنات دارد و محصول آن غلات و پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 6هزارگزی شمال صالح آباد دامنه و معتدل و سکنۀ آن 30 تن است، قنات دارد و محصول آن غلات و پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان مانۀ بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، واقعدر 22هزارگزی شمال باختر صفی آباد سر راه مالرو عمومی مانه. جلگه و معتدل و سکنۀ آن 253 تن است. قنات دارد محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان مانۀ بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، واقعدر 22هزارگزی شمال باختر صفی آباد سر راه مالرو عمومی مانه. جلگه و معتدل و سکنۀ آن 253 تن است. قنات دارد محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان احمد آباد بخش فریمان شهرستان مشهد، در 30هزارگزی شمال باختری فریمان. دامنه و معتدل و سکنۀ آن 335 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان احمد آباد بخش فریمان شهرستان مشهد، در 30هزارگزی شمال باختری فریمان. دامنه و معتدل و سکنۀ آن 335 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و پنبه و تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان قصبۀ مرکز دهستان بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 50هزارگزی شمال باختری تربت جام سر راه شوسۀ عمومی مشهد به تربت جام. جلگه و معتدل و سکنۀ آن 804 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و کسب و مالداری و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان قصبۀ مرکز دهستان بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 50هزارگزی شمال باختری تربت جام سر راه شوسۀ عمومی مشهد به تربت جام. جلگه و معتدل و سکنۀ آن 804 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و کسب و مالداری و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری تربت جام و 15هزارگزی باختر مالرو عمومی تربت جام به فریمان، کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 634 تن است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری تربت جام و 15هزارگزی باختر مالرو عمومی تربت جام به فریمان، کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 634 تن است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان رستاق بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر واقع در6هزارگزی شمال باختری خلیل آباد. یک هزارگزی شمال شوسۀ عمومی کاشمر به بردسکن. جلگه و گرمسیر و سکنه آن 687 تن است. قنات دارد محصول آن غلات و بنشن و میوه جات و انار و انجیر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان رستاق بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر واقع در6هزارگزی شمال باختری خلیل آباد. یک هزارگزی شمال شوسۀ عمومی کاشمر به بردسکن. جلگه و گرمسیر و سکنه آن 687 تن است. قنات دارد محصول آن غلات و بنشن و میوه جات و انار و انجیر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از قلاع مشهورۀ فارس بوده که بر فراز کوهی واقع گردیده و آتشکده ای در آنجا معظم و معتبر ساخته بوده اند و آتش از آنجا به اطراف میبرده اند وقتی عمرو لیث صفار قصد تسخیر آن قلعه کرد و میسر نگردید و از آن در گذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری در ایالت فارس است که در نیمۀ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروزهم آثار ویرانۀ معبد قدیمی پدیدار است. ظاهراً آتش مقدس آنجا را بوسیلۀ یک منبع نفتی افروخته نگاه میداشته اند بموجب روایت مسعودی این معبد را آذرجوی میخوانده اند یعنی نهر آتش و مسلماً این همان آتشکده است که در تاریخ بیرونی به نام آذرخوره مذکور است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی، تألیف محمد معین ص 221). و رجوع به ص 222، 224، 227، 242 از کتاب مذکور شود. شهرکی است به ناحیت پارس از داراگرد، اندر حصاری است صعب و محکم و اندر وی آتشکده ای است که آن را بزرگ دارند. (حدود العالم در ذکر ناحیت پارس). قریه ای است شش فرسنگ و نیمی میانۀ شمال و مغرب بیدشهر (فارسنامه) و هرم و کاریان از این اعمال است [کارزین. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135). به کارزین قلعه ای محکم است و از رودزکان آب بدانجا برده اند و هرم و کاریان و مواضع بسیار از توابع صحرای این عمل است. (نزهه القلوب، چ گای لیسترانج، المقاله الثالثه ص 118). و رجوع به یشتهاتفسیر استاد پورداود ج 1 ص 513 و ج 2 ص 240 و 312 و خرده و اوستا ص 130 و سبک شناسی ج 1 ص 32 و 41 شود
یکی از قلاع مشهورۀ فارس بوده که بر فراز کوهی واقع گردیده و آتشکده ای در آنجا معظم و معتبر ساخته بوده اند و آتش از آنجا به اطراف میبرده اند وقتی عمرو لیث صفار قصد تسخیر آن قلعه کرد و میسر نگردید و از آن در گذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری در ایالت فارس است که در نیمۀ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروزهم آثار ویرانۀ معبد قدیمی پدیدار است. ظاهراً آتش مقدس آنجا را بوسیلۀ یک منبع نفتی افروخته نگاه میداشته اند بموجب روایت مسعودی این معبد را آذرجوی میخوانده اند یعنی نهر آتش و مسلماً این همان آتشکده است که در تاریخ بیرونی به نام آذرخوره مذکور است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی، تألیف محمد معین ص 221). و رجوع به ص 222، 224، 227، 242 از کتاب مذکور شود. شهرکی است به ناحیت پارس از داراگرد، اندر حصاری است صعب و محکم و اندر وی آتشکده ای است که آن را بزرگ دارند. (حدود العالم در ذکر ناحیت پارس). قریه ای است شش فرسنگ و نیمی میانۀ شمال و مغرب بیدشهر (فارسنامه) و هرم و کاریان از این اعمال است [کارزین. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135). به کارزین قلعه ای محکم است و از رودزکان آب بدانجا برده اند و هرم و کاریان و مواضع بسیار از توابع صحرای این عمل است. (نزهه القلوب، چ گای لیسترانج، المقاله الثالثه ص 118). و رجوع به یشتهاتفسیر استاد پورداود ج 1 ص 513 و ج 2 ص 240 و 312 و خرده و اوستا ص 130 و سبک شناسی ج 1 ص 32 و 41 شود
آنکه بکار پردازد کسی که کاری ورزد کارگر مقابل کار فرما: (کار کن هست کار فرما نیست) (تاریخ سلاجقه محمد بن ابراهیم)، عامل کار گزار: (تا غایت که ضریبه خراج در ایام عمال و گماشتگان و کار کنان ماکان بن کاکی... بدویست دینار برسید - 3. {عامل موثر، عضو اداره یا موسسه ای عضو (بدین معنی جمع آن (کارکنان) مستعمل است)، دفتر دار جمعیتی که تحت ریاست زمیندار میباشد، مسهل منضج مقابل جوشانده، بادوام: قماش کار کن
آنکه بکار پردازد کسی که کاری ورزد کارگر مقابل کار فرما: (کار کن هست کار فرما نیست) (تاریخ سلاجقه محمد بن ابراهیم)، عامل کار گزار: (تا غایت که ضریبه خراج در ایام عمال و گماشتگان و کار کنان ماکان بن کاکی... بدویست دینار برسید - 3. {عامل موثر، عضو اداره یا موسسه ای عضو (بدین معنی جمع آن (کارکنان) مستعمل است)، دفتر دار جمعیتی که تحت ریاست زمیندار میباشد، مسهل منضج مقابل جوشانده، بادوام: قماش کار کن