دهی از دهستان میشه پارۀ بخش کلیبر شهرستان اهر، 19500 گزی جنوب کلیبر، ده هزارگزی شوسۀ اهر کلیبر، کوهستانی و معتدل است، سکنۀ آن 75 تن باشد، آب از دو رشته چشمه دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن گلیم بافی و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان میشه پارۀ بخش کلیبر شهرستان اهر، 19500 گزی جنوب کلیبر، ده هزارگزی شوسۀ اهر کلیبر، کوهستانی و معتدل است، سکنۀ آن 75 تن باشد، آب از دو رشته چشمه دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن گلیم بافی و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مِثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مِثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربست، خاربند، فلغند، کپر، چپر
پَرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربَست، خاربَند، فُلغُند، کَپَر، چَپَر
حالت و چگونگی شخص کاردان، عمل کاردان، زیرکی و وقوف و عقل و فراست، (ناظم الاطباء)، رجوع به کاردان شود: احمد بن عبدالصمد کدخدای خوارزمشاه در کاردانی و کفایت یار نداشت، (تاریخ بیهقی)، این پادشاه او را بشناخته بکفایت کاردانی، و شغل عرب و کفایت نیک و بد ایشان بگردن او کرده، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 596)، عجب داشتم از کاردانی و عقل شما که بحکم همسایگی تا این غایت از جانب ما التماس نکردید و آرزوئی نخواستید، (راحه الصدور راوندی)، جهاندیده دستور فریادرس گشاد از سر کاردانی نفس، نظامی، لیکن بحساب کاردانی بی غیرتی است بی زبانی، نظامی، بدان کاردانی و کارآگهی چو بنشست بر تخت شاهنشهی ... نظامی، بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست، سعدی، حیف بردن ز کاردانی نیست با گرانان به از گرانی نیست، سعدی (هزلیات)، ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست بکش دشواری منزل بیاد عهد آسانی، حافظ
حالت و چگونگی شخص کاردان، عمل کاردان، زیرکی و وقوف و عقل و فراست، (ناظم الاطباء)، رجوع به کاردان شود: احمد بن عبدالصمد کدخدای خوارزمشاه در کاردانی و کفایت یار نداشت، (تاریخ بیهقی)، این پادشاه او را بشناخته بکفایت کاردانی، و شغل عرب و کفایت نیک و بد ایشان بگردن او کرده، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 596)، عجب داشتم از کاردانی و عقل شما که بحکم همسایگی تا این غایت از جانب ما التماس نکردید و آرزوئی نخواستید، (راحه الصدور راوندی)، جهاندیده دستور فریادرس گشاد از سر کاردانی نفس، نظامی، لیکن بحساب کاردانی بی غیرتی است بی زبانی، نظامی، بدان کاردانی و کارآگهی چو بنشست بر تخت شاهنشهی ... نظامی، بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست، سعدی، حیف بردن ز کاردانی نیست با گرانان به از گرانی نیست، سعدی (هزلیات)، ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست بکش دشواری منزل بیاد عهد آسانی، حافظ
اصطلاح محلی رعایای گیلان است و به چوبهای تیز شده ای که بزمین فرومیرود و در سدسازی برای استفاده از آب رودها استعمال میشود اطلاق میکنند، شاید ترکیبی از دار (پایه) و چین باشد
اصطلاح محلی رعایای گیلان است و به چوبهای تیز شده ای که بزمین فرومیرود و در سدسازی برای استفاده از آب رودها استعمال میشود اطلاق میکنند، شاید ترکیبی از دار (پایه) و چین باشد
ژیوزوئه، شاعر و منتقد ایتالیائی متولد در ’وال دی کاستلو’ (1835- 1907 میلادی)، وی بضد رومانتیسم به عکس العمل برخاست و برای مکتب تازه ای هّم خود را مصروف ساخت، از این جهت در ادبیات جدید ایتالیا تأثیری عظیم کرد و به سال 1906 برندۀ جایزۀ نوبل گردید
ژیوزوئه، شاعر و منتقد ایتالیائی متولد در ’وال دی کاستلو’ (1835- 1907 میلادی)، وی بضد رومانتیسم به عکس العمل برخاست و برای مکتب تازه ای هّم ِ خود را مصروف ساخت، از این جهت در ادبیات جدید ایتالیا تأثیری عظیم کرد و به سال 1906 برندۀ جایزۀ نوبل گردید
ماتیلد. ملکۀ دانمارک متولد در ’سیسیل’ (هانور) (1751- 1775 میلادی) زن ’کریستیان هفتم’ که مجنون و مخبط بود. وی با عاشق خود ’استروئنسه’ کشور را اداره میکرد
ماتیلد. ملکۀ دانمارک متولد در ’سیسیل’ (هانور) (1751- 1775 میلادی) زن ’کریستیان هفتم’ که مجنون و مخبط بود. وی با عاشق خود ’استروئنسه’ کشور را اداره میکرد
نام دو کشورامریکای شمالی ’کارولین شمالی’ و ’کارولین جنوبی’ است. نخستین حاکم نشین ’رالای’ و دارای 2570000 و دومی حاکم نشین ’کلمبیا’ و دارای 1683000 تن سکنه است
نام دو کشورامریکای شمالی ’کارولین شمالی’ و ’کارولین جنوبی’ است. نخستین حاکم نشین ’رالای’ و دارای 2570000 و دومی حاکم نشین ’کلمبیا’ و دارای 1683000 تن سکنه است