جدول جو
جدول جو

معنی خارچین

خارچین
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود
خاربست، خاربند، فلغند، کپر، چپر
تصویری از خارچین
تصویر خارچین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خارچین

خارچین

خارچین
آنچه برای محافظت گرد باغ و زراعت و دیوارخانه از خار و چوب بند سازند برای عدم دخول مردم و حیوانات موذیه، (غیاث اللغات) (آنندراج) :
چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن
نه آن باغی که باید خارچین از بیم دزدانش،
عرفی (از آنندراج)،
رجوع به خار شود،
،
که خار بیرون آرد:
آن حکیم خارچین استاد بود
دست میزد جابجا می آزمود،
مولوی،
، منقاش، (زمخشری)، منماص، (زمخشری)
لغت نامه دهخدا

دارچین

دارچین
درختی است که در هندوستان وچین می روید، شاخه های آن دراز و باریک و بشکل بوته و بلندیش تا دو متر می رسد، که برای خوشبو کردن اغذیه بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار

دارچین

دارچین
درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
دارچین
فرهنگ فارسی عمید

خارچینه

خارچینه
موچین، دو انگشت اشاره و شست که با آن نیشگون می گیرند
خارچینه
فرهنگ فارسی عمید

خبرچین

خبرچین
کسی که گفتار، کردار یا اسرار کسی را برای دیگران نقل می کند، سخن چین، جاسوس
خبرچین
فرهنگ فارسی عمید

خبرچین

خبرچین
جاسوس، آن که رفتار و گفتار کسی را برای دیگران نقل کند
خبرچین
فرهنگ فارسی معین