- کارخانه
- آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
معنی کارخانه - جستجوی لغت در جدول جو
- کارخانه ((نِ))
- جایی که عده بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند
- کارخانه
- ساختمانی که در آن به وسیلۀ ماشین آلات به تولید کالا می پردازند، آشپزخانه، موتور مثلاً کارخانۀ ساعت، کنایه از کارگاه نقاشی یا جای پرنقش،
برای مثال آن پری پیکر حصارنشین / بود نقاش کارخانۀ چین ،(نظامی۴ - ۶۵۹)
کنایه از دنیا، جهان، گیتی، مجموعۀ آلات و ادوات جنگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه بار، انبار، تجارتخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
حق ماموریت، حقوق
جایی که در آن پیشه ور و صنعتگر بکار خود پردازد دکان، محلی که عده ای کارگر برای تهیه شیئی کار کنند چه بوسیله ماشین و چه بدون آن دستگاه کار گاه
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
پولی که در برابر انجام کاری معین (مانند معاینه بیمار) یا ساعت کار (مانند یک ساعت تدریس) پرداخت می شود، کارمزد
نسکخانه
اپلکاره
انرژی
بتخانه
جای پاسبان قراولخانه
نوشاکخانه، گنجه شربتخانه، دولابچه گنجینه
سبب و باعث ناله و زاری
فرودخانه
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند
آئینه خانه
مطبعه، محل چاپ
دستگاه و محلی که تهیه چاو را بعهده داشت
دوا خانه، دوا فروشی
خانه ای که در آن شیشه بندی و آینه کاری بود تا هر چه از بیرون باشد دیده شود و روشنایی خورشید در آن افتد، آسمان پر ستاره، خانه ای که در آن تنور یا بخاری باشد خانه زمستانی که در آن آتش افروزند، حمام گرمابه، شبستان
نوندخانه
زرادخانه، اسلحه خانه
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
در حال فراغت و آسایش خاطر، برای مثال داشت از تیغ و تیغ بازی دست / فارغانه به رود و باده نشست (نظامی - ۶۰۴)
قدرت، توانایی، مادۀ اصلی، در علم فیزیک انرژی مثلاً کار مایۀ حرارتی، کارمایۀ مکانیکی، کارمایۀ نوری
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
محلی که در آن قمار بازی می کنند
بت خانه، بتکده، برای مثال آن چون بهارخانۀ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانۀ مانی پر از نگار (عمعق - ۱۶۲) ، بنای زیبا و باشکوه
ورزشگاه، محل مخصوص ورزش های باستانی
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴) ، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم