جدول جو
جدول جو

معنی بارخانه

بارخانه((نِ))
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بارخانه

بارخانه

بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
بارخانه
فرهنگ فارسی عمید

بارخانه

بارخانه
خانه بار. انبار. جای محصول. تجارتخانه. مغازه ای که در آن مال التجاره نگه میدارند.
لغت نامه دهخدا

بهارخانه

بهارخانه
بت خانه، بتکده، برای مِثال آن چون بهارخانۀ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانۀ مانی پر از نگار (عمعق - ۱۶۲)، بنای زیبا و باشکوه
بهارخانه
فرهنگ فارسی عمید

کارخانه

کارخانه
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار

کارخانه

کارخانه
جایی که عده بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند
کارخانه
فرهنگ فارسی معین

کارخانه

کارخانه
ساختمانی که در آن به وسیلۀ ماشین آلات به تولید کالا می پردازند، آشپزخانه، موتور مثلاً کارخانۀ ساعت، کنایه از کارگاه نقاشی یا جای پُرنقش، برای مِثال آن پری پیکر حصارنشین / بود نقاش کارخانۀ چین (نظامی۴ - ۶۵۹)،
کنایه از دنیا، جهان، گیتی، مجموعۀ آلات و ادوات جنگی
کارخانه
فرهنگ فارسی عمید