جدول جو
جدول جو

معنی کارخانه

کارخانه((نِ))
جایی که عده بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند
تصویری از کارخانه
تصویر کارخانه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کارخانه

کارخانه

کارخانه
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار

کارخانه

کارخانه
ساختمانی که در آن به وسیلۀ ماشین آلات به تولید کالا می پردازند، آشپزخانه، موتور مثلاً کارخانۀ ساعت، کنایه از کارگاه نقاشی یا جای پُرنقش، برای مِثال آن پری پیکر حصارنشین / بود نقاش کارخانۀ چین (نظامی۴ - ۶۵۹)،
کنایه از دنیا، جهان، گیتی، مجموعۀ آلات و ادوات جنگی
کارخانه
فرهنگ فارسی عمید

کارخانه

کارخانه
دهی از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان، واقع در 32هزارگزی جنوب باختری تویسرکان و 11هزارگزی کنار رود خانه تویسرکان، جنوب راه شوسۀ تویسرکان بکرمانشاه جلگۀسردسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 593 تن میباشد. آب از رود خانه قلقل رود است. محصول آنجا غلات، انگور، قلمستان، لبنیات، حبوبات و پنبه است. شغل اهالی زراعت وگله داری است. صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه آن مالرو است و از نهاوند و فرسفج اتومبیل میتوان برد. دبستان و مسجد دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام ایستگاه شمارۀ ده راه آهن شمال است که پیشتر ’کار خانه قند’ گفته میشد
لغت نامه دهخدا

کارخانه

کارخانه
کارگاه، ماشین خانه، نگارخانه، نگارستان، آشپزخانه، مطعم، 5، زرادخانه، قورخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

کارخانه

کارخانه
۱ـ دیدن کارخانه در خواب، علامت آن است که وظایف خود را با موفقیت به انجام خواهید رساند. ، ۲ـ دیدن کارخانه متروک و ویران در خواب، علامت بیمار شدن و بداقبالی است. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب

بارخانه

بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
بارخانه
فرهنگ فارسی عمید

بارخانه

بارخانه
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
بارخانه
فرهنگ فارسی معین