- کارتر
- محفظه ای در اتومبیل که میل لنگ و شاتون ها را دربرمی گیرد، جعبۀ میل لنگ
معنی کارتر - جستجوی لغت در جدول جو
- کارتر
- محفظه ای که زنجیر دوچرخه یا بعضی از آلات اتومبیل را می پوشاند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اپراتور
دولتمرد، عامل، دولتمرد
مقابل کارفرما، کار کننده، کسی که در کارخانه یا کارگاه کار می کند و مزد می گیرد،
دارای تاثیر، مؤثر مثلاً دارو بر او کارگر نشد
کارگر آمدن: کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن، کارگر شدن، برای مثال ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا / ولی چه سود یکی کارگر نمی آید (حافظ - ۴۸۲)
کارگر شدن (گشتن): کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن
دارای تاثیر، مؤثر مثلاً دارو بر او کارگر نشد
کارگر آمدن: کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن، کارگر شدن،
کارگر شدن (گشتن): کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن
جعبۀ مقوایی که برای بسته بندی اجناس مختلف به کار می رود، جلد مقوایی، پوشه
آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار می برد، ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف می کند، دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن
تننده، در علم زیست شناسی عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تنندو، کراتن
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تنندو، کراتن
عنکبوت را گویند
شرکت بزرگی که از چند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالائی تشکیل شود
آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند
سگ آبی
کسی که رنج می برد و زخمت میکشد، کسی که کاری انجام دهد، فعله، عمله، آنکه کاری انجام دهد، کار کننده عامل
فرانسوی قریب در فرهنگ زمین شناسی واژه برابر را دهانه آتشفشان آورده - که دهانه آتشفشان همانندی دارد با دوستگانی (گونه ای جام) دوستگانی
مسکوک ایالات متحده آمریکا معادل 25 سنت
ائتلاف صاحبان چند کارخانه یا مؤسسه برای ثابت نگه داشتن بهای اجناس و محصولات خود، اتحادیه چند شرکت بزرگ اقتصادی برای کنترل قیمت ها
Worker
trabalhador
Arbeiter
pracownik
работник
працівник
trabajador
travailleur
lavoratore
arbeider
मजदूर
pekerja