جدول جو
جدول جو

معنی کارامل - جستجوی لغت در جدول جو

کارامل
ماده ای که در حرارتهای زیاد از ساکاروز یا قند بدست میاید
تصویری از کارامل
تصویر کارامل
فرهنگ لغت هوشیار
کارامل
((مِ))
قند سوخته، ماده ای که از حرارت دادن زیاد به قند معمولی به دست آید
تصویری از کارامل
تصویر کارامل
فرهنگ فارسی معین
کارامل
ماده ای که از سوزاندن قند یا شکر به دست می آید و در تهیۀ بستنی، نوشابه، کیک و مانند آن به کار می رود، قند سوخته، شکر سوخته
تصویری از کارامل
تصویر کارامل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع ارمل وارمله، تکزیستان تکها مردان بی زن زنان بی شوی، بی چیزان، جمع ارمل و ارمله. الف - مردان بی زن زنان بی شوهر. ب - مستمندان فقیران مساکین درویشان مردان و زنانی که قدرت هیچ چیز نداشته باشند،جمع ارموله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارامل
تصویر ارامل
((اَ مِ))
جمع ارمل و ارامله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارامل
تصویر ارامل
زنان فقیر بی شوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارالل
تصویر جارالل
(پسرانه)
لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم که استاد سفیر حدیث نحو لغت و علوم بلاغی بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شارایل
تصویر شارایل
(پسرانه)
خدای پادشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
مفید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
تاثیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارانه
تصویر کارانه
حق ماموریت، حقوق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاراگر
تصویر کاراگر
آکتیویتور
فرهنگ واژه فارسی سره
فرانسوی هم سویه همسوی دو چوب موازی که آنها را بطور افقی و نزدیک بهم بر پایه های عمودی نصب کنند و روی آن حرکات ورزشی انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکراما
تصویر اکراما
بزرگ منشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاراته
تصویر کاراته
نوعی ورزش رزمی که در آن بدون هیچ سلاحی و بدون درگیر شدن، فقط با دست یا پا به یکدیگر ضربه می زنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار گل
تصویر کار گل
کار ساختن گل برای ساختمان، کار بنّایی، کار ساختمان، گل مالی، برای مثال یکی بندۀ خویش پنداشتش / زبون دید و در کار گل داشتش (سعدی۱ - ۱۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسابل
تصویر کاسابل
فرانسوی شکستنی
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه یا دفترچه ای که مبین ارزش و خاتمه کار تحصیلی است، جنگ نامه و تاریخ، سالنامه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کرمکش از دارو ها نام تجارتی پروتو کلرورد و مرکور است که بصورت گردی سفید رنگ میباشد و اقل از قرن سیزدهم ترکیبش شناخته شده و در پزشکی و صنعت بکار رفته است. در پزشکی خصوصا بعنوای داروی ضد کرم های دستگاه گوارش و ضد سیفیلیس بکار میرفته است و چون در مجاورت کلرورهای قلیایی (از قبیل نمک طعام) تبدیل به کلرورد و مرکور (سوبلیمه) که سمی شدید است میشود از این جهت مدت کمی قبل و بعد از تجویز و خوردن کالومل اغذیه بدون نمک باید تجویز گردد. کلمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورمال
تصویر کورمال
حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعامل
تصویر ناعامل
اکر تار
فرهنگ لغت هوشیار
((لِ لْ))
دو چوب موازی که آن ها را به طور افقی و نزدیک به هم بر پایه های عمودی نصب کنند و روی آن حرکات ورزشی انجام دهند
فرهنگ فارسی معین
پوشه مخصوصی که نامه ها و پرونده های جاری را برای صدور دستور در آن قرار می دهند، کارپوشه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
((مَ))
شایسته، کاردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
سودمندی، اثربخش
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
پولی که در برابر انجام کاری معین (مانند معاینه بیمار) یا ساعت کار (مانند یک ساعت تدریس) پرداخت می شود، کارمزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاراته
تصویر کاراته
((تِ))
فن ضربه زدن، نوعی از ورزش های رزمی دفاعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارنامه
تصویر کارنامه
((مِ))
ورقه ای که در آن نتایج آزمون های تحصیلی نوشته شده است، شرح حال، سرگذشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کورمال
تصویر کورمال
حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی
فرهنگ فارسی معین
ورقه یا دفترچه ای که در آن شرح کارکرد کارگر یا نمرات دانش آموز یا دانشجو نوشته می شود، تاریخ و شرح حال شخص، کتابی شامل سرگذشت و شرح اعمال فرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارالل
تصویر پارالل
در ژیمناستیک، دو چوب موازی افقی و نزدیک به هم که روی پایه های عمودی نصب شده اند و ورزشکاران با آن حرکات ورزشی انجام می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
کاردان، کارآزموده، شایسته، کسی که کارها را به خوبی انجام می دهد، چیزی که به کار آید و سودمند باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارایی
تصویر کارایی
Efficacy, Workability
دیکشنری فارسی به انگلیسی