معنی کارامل کارامل((مِ)) قند سوخته، ماده ای که از حرارت دادن زیاد به قند معمولی به دست آید تصویر کارامل فرهنگ فارسی معین
کارامل کارامل ماده ای که از سوزاندن قند یا شکر به دست می آید و در تهیۀ بستنی، نوشابه، کیک و مانند آن به کار می رود، قند سوخته، شکر سوخته فرهنگ فارسی عمید
کارامل کارامل ماده ای که در حرارتهای زیاد از ساکاروز یا قند متعارفی به دست می آید. (گیاه شناسی ثابتی ص 118). قند سوخته لغت نامه دهخدا
ارامل ارامل جمع ارمل وارمله، تکزیستان تکها مردان بی زن زنان بی شوی، بی چیزان، جمع ارمل و ارمله. الف - مردان بی زن زنان بی شوهر. ب - مستمندان فقیران مساکین درویشان مردان و زنانی که قدرت هیچ چیز نداشته باشند،جمع ارموله فرهنگ لغت هوشیار
جارالل جارالل لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم که استاد سفیر حدیث نحو لغت و علوم بلاغی بود فرهنگ نامهای ایرانی