جدول جو
جدول جو

معنی چھڑکنا - جستجوی لغت در جدول جو

چھڑکنا
پاشیدن، برای پاشیدن، فشاردادن
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آتش افروختن، تحریک کردن
دیکشنری اردو به فارسی
ضربان، ضرب و شتم
دیکشنری اردو به فارسی
خسته شدن
دیکشنری اردو به فارسی
بالا رفتن، برای صعود، صعود کردن
دیکشنری اردو به فارسی
درخشان شدن، درخشیدن، سوسو زدن، درخشش داشتن، درخشش کردن
دیکشنری اردو به فارسی
لگام زدن، لمس کردن، سوزاندن
دیکشنری اردو به فارسی
خم شدن، تعظیم کردن، تمایل داشتن، تکیه دادن، شیب داشتن
دیکشنری اردو به فارسی
گذراندن، سرگردان، منحرف شدن، سرگردان شدن
دیکشنری اردو به فارسی
چاپ کردن، برای چاپ
دیکشنری اردو به فارسی
پوسته پوسته بودن، پوست کندن
دیکشنری اردو به فارسی
نشت یافتن، الک کردن
دیکشنری اردو به فارسی
پنهان کردن
دیکشنری اردو به فارسی
تحویل دادن، ترک کردن
دیکشنری اردو به فارسی
پرچم زدن، سوراخ کردن
دیکشنری اردو به فارسی
آزار دادن، اذیّت کردن
دیکشنری اردو به فارسی
عطسه زدن، عطسه کردن
دیکشنری اردو به فارسی
ربودن، از بین بردن
دیکشنری اردو به فارسی
تپش داشتن، ضرب و شتم کردن
دیکشنری اردو به فارسی
نمک پاشیدن، نمک بپاشید
دیکشنری اردو به فارسی