- چم
- مفهوم، معنی
معنی چم - جستجوی لغت در جدول جو
- چم
- خرام و رفتاری از روی ناز لاف و تفاخر
- چم
- پیچ و خم، نظم، قاعده، آراستگی، جرم، گناه
راه رفتن به ناز و خرام، خرامیدن، راه رفتن، حرکت کردن، چمیدن
معنی، مفهوم،برای مثال دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۳) ، چه جویی آن ادبی کآن ادب ندارد نام / چه گویی آن سخنی کآن سخن ندارد چم(شاکر بخاری - شاعران بی دیوان - ۴۸)
چم و خم: پیچ و خم، کنایه از ریزه کاری، کنایه از رفتار با ناز و خرام، خرام، ناز
به چم: آراسته و منظم
- چم
- جرم، گناه
- چم
- سینه، صدر
- چم
- معنی، شرح
- چم
- لاف، تفاخر
- چم ((چُ))
- جانور، حیوان بارکش
- چم ((چَ))
- ساخته، آراسته، اندوخته، فراهم آمده
- چم ((چَ))
- رفتار به ناز، خرام، رگ خواب یا نقطه ضعف هر کس، رمز به کار بردن چیزی یا تسلط یافتن بر کسی
- چم
- چشم
مخفّف چه مرا،برای مثال فرستم به هر سال من باژ و ساو / به پیش تو زآن چم بود توش و تاو (فردوسی۴ - ۲/۱۳۵۸)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تاج خروس، آنکه یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است،
قاشق
شاش بول ادرار
فلوس
راه رفته با ناز خرامیده، خم شده
راه رفتن با پیچ و خم
با معنی معنوی
هر چیز سبز رنگ که برنگ چمن باشد
کسی که بناز راه رود خرامنده
خرامندگی، رفتار بناز و خرام
زمینی که در آن چمن بسیار باشد، زمینی که چمن در آن کاشته باشند
عمل و شغل چمن پیرا باغبانی
عمل و کیفکیت چمن افروز
افروزنده چمن آنکه یا آنچه مرغزار با زینت دهد، گلی که موجب جلوه چمن باشد
راه باشد میان بوستان و باغ، زمین سبز و خرم، سبزه زار
فلوس
قوت و قدرت
جامه دان که جای مخصوص نهادن جامه ها در مسافرت است