جدول جو
جدول جو

معنی چم

چم
پیچ و خم، نظم، قاعده، آراستگی، جرم، گناه
راه رفتن به ناز و خرام، خرامیدن، راه رفتن، حرکت کردن، چمیدن
معنی، مفهوم، برای مثال دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۳)، چه جویی آن ادبی کآن ادب ندارد نام / چه گویی آن سخنی کآن سخن ندارد چم (شاکر بخاری - شاعران بی دیوان - ۴۸)
چم و خم: پیچ و خم، کنایه از ریزه کاری، کنایه از رفتار با ناز و خرام، خرام، ناز
به چم: آراسته و منظم
تصویری از چم
تصویر چم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چم

چم

چم
رفتار به ناز، خرام، رگ خواب یا نقطه ضعف هر کس، رمز به کار بردن چیزی یا تسلط یافتن بر کسی
چم
فرهنگ فارسی معین