پیچ و خم، نظم، قاعده، آراستگی، جرم، گناه راه رفتن به ناز و خرام، خرامیدن، راه رفتن، حرکت کردن، چمیدن معنی، مفهوم، برای مثال دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۳)، چه جویی آن ادبی کآن ادب ندارد نام / چه گویی آن سخنی کآن سخن ندارد چم (شاکر بخاری - شاعران بی دیوان - ۴۸) چم و خم: پیچ و خم، کنایه از ریزه کاری، کنایه از رفتار با ناز و خرام، خرام، ناز به چم: آراسته و منظمپیچ و خم، نظم، قاعده، آراستگی، جرم، گناه راه رفتن به ناز و خرام، خرامیدن، راه رفتن، حرکت کردن، چمیدن معنی، مفهوم، برای مِثال دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۳)، چه جویی آن ادبی کآن ادب ندارد نام / چه گویی آن سخنی کآن سخن ندارد چم (شاکر بخاری - شاعران بی دیوان - ۴۸) چم و خم: پیچ و خم، کنایه از ریزه کاری، کنایه از رفتار با ناز و خرام، خرام، ناز به چم: آراسته و منظم