جدول جو
جدول جو

معنی چترمار - جستجوی لغت در جدول جو

چترمار(چَ)
نوعی گیاه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چتر زر
تصویر چتر زر
کنایه از آفتاب، طاووس فلک، چراغ روز، چتر نور، غزاله، طاووس مشرق خرام، سپر آتشین، طاس زر، چتر زرّین، چتر روز، خایه زر، گیتی پرور، خایه زرّین، طرف دار انجم، طاووس آتش پر، اسطرلاب چهارم، چراغ سحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورمار
تصویر کورمار
نوعی مار بی زهر که حشرات را می خورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتردار
تصویر شتردار
کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد، شتربان، ساربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتروار
تصویر شتروار
شترمانند مانند شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارمار
تصویر شارمار
مار بزرگ، برای مثال شور و مورند حسودانش اگرچه گه لاف / شارمارند نفر با نفر آمیخته اند (خاقانی - ۱۲۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارمادر
تصویر چارمادر
چهارمادر، برای مثال از چارمادر برترم، وز هفت آبا نیز هم / من گوهر کانی بدم کاینجا به دیدار آمدم (مولوی۲ - ۵۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
خانواده ای از گیاهان که گل های آن ها به شکل چتر در بالای شاخهها قرار دارد مانند جعفری و هویج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارچار
تصویر چارچار
برابری، هم چشمی، مقابله، گفتگو و ستیز
چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است
چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن، برای مثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شترخار
تصویر شترخار
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اشترگیا، راویز، کستیمه، کسیمه، شترگیا، اشترخار، خاراشتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترداری
تصویر چترداری
چتر در دست داشتن، شغل و عمل چتردار، کنایه از پادشاهی و سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شترمور
تصویر شترمور
مورچۀ بسیار بزرگ، در افسانه، مورچه ای بزرگ به اندازل یک بز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترساز
تصویر چترساز
کسی که چتر درست میکند، سازندۀ چتر، چتردار، چترکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چتردار
تصویر چتردار
دارندۀ چتر، کسی که چتر بر سر پادشاه نگه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتربار
تصویر شتربار
آن مقدار بار که شتر بتواند حمل کند، بار شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاریار
تصویر چاریار
چهاریار، چهار گزین، خلفای اربعه، خلفای راشدین، چهار خلیفه. ابوبکربن ابی قحافه، عمربن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترباز
تصویر چترباز
کسی که با چتر نجات از هواپیما، بالگرد و امثال آن به زمین فرود می آید، سربازی که به وسیلۀ چتر نجات در خاک دشمن یا در میدان جنگ فرود می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترمان
تصویر چترمان
صاحب چتر، دارای چتر، کنایه از دارای چتر پادشاهی، پادشاه، فرمانروا
فرهنگ فارسی عمید
(شَ شِ)
دارندۀ چتر. آن کس که چتر در دست دارد، چترساز. (آنندراج). رجوع به چترساز شود، کنایه از پادشاه. کنایه از صاحب لوا و چتر. آنکه علامت شاهی و بزرگی دارد، کسی که چتر بر سرپادشاه نگه میداشته. چترکش. (آنندراج) :
گشت مهیا همه ترتیب بار
چتر گشاد از دو طرف چتردار.
باقرکاشی (از آنندراج).
رجوع به چترکش شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
سلاطین و امرا را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). حاکم و فرمانروا. (ناظم الاطباء). چترمن. چتری. صاحب چتر. دارندۀ علامت چتر. رجوع به چترمن و چتری شود
لغت نامه دهخدا
سمی که از نیش مار بر آید و اغلب کشنده است و امروزه از انواع این زهرها در داروسازی استفاده می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قترماق
تصویر قترماق
بی مصرف بیکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شترماب
تصویر شترماب
شترروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارتار
تصویر چارتار
ربایی که دارای چهار سیم است طنبوری که چهار تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارمار
تصویر شارمار
مار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتروار
تصویر شتروار
مقدار بار یک شتر شتر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخترمار
تصویر اخترمار
اخترشمار، منجم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارچار
تصویر چارچار
برابری، همچشمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارپار
تصویر چارپار
چهارپا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قترماق
تصویر قترماق
((قُ تُ))
بی مصرف، بیکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چترباز
تصویر چترباز
کسی که با چتر نجات از هواپیما به زمین فرود آید، سربازی که به وسیله چتر نجات در خاک دشمن یا میدان جنگ فرود آید، طفیلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شتردار
تصویر شتردار
ابال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چهرمان
تصویر چهرمان
تیپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخترمار
تصویر اخترمار
منجم
فرهنگ واژه فارسی سره
گاو تازه زاییده
فرهنگ گویش مازندرانی