جدول جو
جدول جو

معنی چاپخانه - جستجوی لغت در جدول جو

چاپخانه
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
فرهنگ فارسی عمید
چاپخانه
(نَ / نِ)
مطبعه. دارالطباعه. باسمه خانه. نام فارسی مطبعه و آن محلی است که کتابها را در آن چاپ میکنند. (لغات نو فرهنگستان). رجوع به چاپ شود
لغت نامه دهخدا
چاپخانه
مطبعه، محل چاپ
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاهخانه
تصویر چاهخانه
چاه، برای مثال چون به پایان چاهخانه رسید / مرغ گفتی به آشیانه رسید (نظامی - ۶۷۵)، ته چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توپخانه
تصویر توپخانه
محلّ نگه داشتن توپ ها، آن قسمت از لشکر که کار آن ها تیراندازی با توپ است مثلاً هنگ توپخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارشانه
تصویر چارشانه
چهارشانه، ویژگی شخص تنومند و فربه که دارای شانه های پهن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاوخانه
تصویر تاوخانه
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادخانه
تصویر بادخانه
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپارخانه
تصویر چاپارخانه
پست، پست خانه، ادارۀ پست
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
یک نوع پارچه. پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد. (ناظم الاطباء). پارچه ای که دارای نقوش مربعی شکل باشد. پارچۀ شطرنجی، هر کس که تجاوز از شأن وحد خود کند. (ناظم الاطباء) ، دیگ بزرگی که دارای چارخانه باشد. (ناظم الاطباء) :
نخواهد ماند آخر جاودانه
در این نه مطبخ این یک چارخانه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
خانه ای که در آن شیشه بندی و آینه کاری بود تا هر چه از بیرون باشد دیده شود و روشنایی خورشید در آن افتد، آسمان پر ستاره، خانه ای که در آن تنور یا بخاری باشد خانه زمستانی که در آن آتش افروزند، حمام گرمابه، شبستان
فرهنگ لغت هوشیار
پیک خانه پستخانه چار پار خانه: ایجادپست - اصل این عنوان دردولت قاجار از روی تخمه قدیم یا مخانه و چاپار... همی بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالخانه
تصویر مالخانه
هیرخانه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار
بجولخانه، منگخانه (قمار خانه) جایی که در آن با قاب گوسفند بازی کنند، قمارخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توپخانه
تصویر توپخانه
جای نگه داشتن توپها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامخانه
تصویر جامخانه
آئینه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسخانه
تصویر پاسخانه
جای پاسبان قراولخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشمخانه
تصویر چشمخانه
خانه چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاسه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاوخانه
تصویر چاوخانه
دستگاه و محلی که تهیه چاو را بعهده داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توپخانه
تصویر توپخانه
((نِ))
محل حفاظت توپ ها، واحدی در نظام که وظیفه آن تیراندازی با توپ است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارخانه
تصویر کارخانه
((نِ))
جایی که عده بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشمخانه
تصویر چشمخانه
((~. نِ))
خانه چشم، حفره ای که چشم در آن جا دارد، کاسه چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپارخانه
تصویر چاپارخانه
((نِ))
پستخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جامخانه
تصویر جامخانه
آیینه خانه، اطاقی که به دیوارهای آن آیینه نصب کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
محلی برای عرضه چای و نوشیدنی های معمولی دیگر و غالباً به همراه قلیان و غذا به مشتریان در مکان های عمومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابخانه
تصویر تابخانه
((نِ))
خانه ای که دیوارهای آن آینه کاری شده باشد، حمام، گرمابه، خانه زمستانی که با بخاری و یا تنور گرم شود، شبستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
((نِ))
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپ خانه
تصویر چاپ خانه
((نِ))
محل چاپ کردن، جای چاپ کردن، مطبعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یامخانه
تصویر یامخانه
((ن))
پست خانه، چاپارخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارشانه
تصویر چارشانه
اپلکاره
فرهنگ واژه فارسی سره
شطرنجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چهارخانه، تکبیر
دیکشنری اردو به فارسی