جدول جو
جدول جو

معنی پیمایش - جستجوی لغت در جدول جو

پیمایش
اکتیال
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
پیمایش
عمل پیمودن اندازه گیری: میان دو صد چاهساری شگفت به پیمایش اندازه نتوان گرفت. (شا. لغ)، مساحت
فرهنگ لغت هوشیار
پیمایش
اندازه گیری، پیمانه گیری
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
فرهنگ فارسی عمید
پیمایش
((پِ یِ))
پیمودن، طی کردن، اندازه گیری، مساحت کردن
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیمایشگر
تصویر پیمایشگر
اندازه گیر، مساح، مهندس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیمایشگر
تصویر پیمایشگر
اندازه گیرنده، مساحت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
ظهور، استحضار
فرهنگ واژه فارسی سره
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
پدیدار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرایش
تصویر پیرایش
برش دادن، خوش نما گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
آشکار شدن، پدیدار گشتن، پیدایی، خلقت، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرایش
تصویر پیرایش
((یِ))
با کم کردن و کوتاه نمودن چیزی را زیبا ساختن، زینت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
((پَ یِ))
ظهور، پدیدار گشتن، خلقت، آفرینش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیمای
تصویر پیمای
ملک پیمای، راه پیمای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزمایش
تصویر آزمایش
اکسپریانس، تست، ابتار، امتحان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیمایه
تصویر زیمایه
آنزیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیرایش
تصویر گیرایش
جذابیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویزایش
تصویر ویزایش
امتحان کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویرایش
تصویر ویرایش
ادیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیمانه
تصویر پیمانه
ماژول، مقیاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پخشایش
تصویر پخشایش
توزیع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالایش
تصویر پالایش
تصفیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
غنی، غلیظ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمایش
تصویر فرمایش
حکم، قول، امر
فرهنگ واژه فارسی سره
پالودن تصفیه صافی کردن، توسعا وضع خط تصفیه (گناه و مانند آن)، آنچه بدان چیزی صافی کنند چون کفگیر حلواییان و مانند آن پالاوان پالاون پالونه، تراوش ترابش زهیدن زهش نتع، دفع کثافات بدن دفع فضول استفراغ ترشح، پارگینی که در فاضل آب حمام گرد آید گند آب حمام. یا پالایش نفت. تصفیه نفت. صافی کردن، تصفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزمایش
تصویر آزمایش
آزمودن امتحان، ورزش ریاضت مشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنمایش
تصویر پرنمایش
با ظاهری فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
مایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرماسش
تصویر پرماسش
پر ماسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشاپیش
تصویر پیشاپیش
مقدم بر همه، مبداء، پیش بینی، جلوتراز دیگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچایی
تصویر پیچایی
حالت و چگونگی پیچا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرایی
تصویر پیرایی
در ترکیبات بمعنی عمل پیراستن آید سرو پیرایی ناخن پیرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرایه
تصویر پیرایه
آرایش وزیور، تهمت وافترا
فرهنگ لغت هوشیار